باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

پروانه بودن

امروز یه شعر از یک شاعر معاصر زن سوری عرب پیدا کردم، میگه ازدواج برای زن شرقی اسارته اگر می خوای پروانه باشی لازمه تنها باشی و میگه راز قوی شدنم اینه که هیچ وقت هیچکس من رو واقعا دوست نداشت!

برای منم همین طوره، چند روزه یاد گرفتم تو ذهنم یه دوست داشته باشم و یک پدر و مادر که اون جوری که می خوام هستند، خیلی حس خوبیه انگار دارم پرواز می کنم البته من بچه بودم هم دوست خیالی داشتم، اسم داشتن، دختر و پسر بودن، با هم فوتبال بازی می کردیم من زندگیشون رو شکل داستان می نوشتم یه بار معلمم داستانام رو خوند تشویقم کرد گفت ادامه بده ولی من دیدم کلاس های داستان نویسی اسلوب داره و خشکه و خلاقیتت رو کور می کنه هیچ وقت نرفتم، دلم می خواست آزاد باشم و هر چی دوست دارم بنویسم فکر قاعده و قانون نکنم!

یه چیز بامزه بگم من سال ها فکر می کردم تک پر یعنی سینگل به همه با افتخار می گفتم تک پرم بعد فهمیدم تک پر یعنی فقط با یک نفر در رابطه باشی این قدر بچه ی مثبتی بودم که تو مخیله ام هم نمی گنجید یکی با یکی که رابطه داره دورش میزنه با چند نفر دیگه هم هست از نظر من که این جور ارتباط ها اصلا اسمش رابطه دوستی و عاشقانه نیست لاشی گریه ولی فعلا لاشی گری خواهان داره مردم افتخار می کنن به این کاراشون! 

خلاصه که از این به بعد میگم من پروانه ام!

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیرا یکشنبه 17 تیر 1403 ساعت 20:33

چقدر قشنگ گفته ماچ بهت پروانه جون

آره اصل شعرش قشنگ تره مرررسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.