ما تحمل هم را نداریم ما نمی توانیم با هم درست صحبت کنیم چون که من های آزرده ای داریم و همین طور این آزردگی بیشتر هم میشود اگر به این روش ادامه دهیم!
ما این قدر آزرده ایم که فقط به خودمان فکر می کنیم حتی پدرها و مادرها خودشان را به بچه های کوچکشان ارجحیت می دهند البته بر عکسم هست گاهی چنان فداکاری می کنند که باورت نمی شود این همان آدم است که آن قدر خودخواه بود!؟
به هر حال ما فقدان الگوی درست و امروزی داریم، آدم ها نمی دانند در موقعیت ها چه کار کنند بنابراین خودشان یک تصمیمی می گیرند که معمولا عجولانه و بی فکر صورت گرفته است که باعث می شود اشتباه کنیم و دوباره آزرده شویم!؟
ما خیلی اذیت شده ایم و شکست خوردیم و غرورمان پایمال شده است اما مولانا می گوید یوسف با برادرانش گرگی کرد و آنها هم حسد داشتند و آن بلا را سرش آوردند، دنیا اذیتمان می کند و شکستمان می دهد تا به معنویت روی بیاوریم چون خودمان اگر ولمان کنند همیشه سرگرم بازی های دنیاییم و فکر می کنیم خیلی قوی هستیم و وقتی می شکنیم تازه می فهمیم قدرت دیگری در این جهان هست و ما اشتباهی مغرور شده بودیم باید خدایمان را شکر کنیم که نمی گذارد در بیراهه این قدر جلو رویم و زود ما را متوجه می کند!
من های آزرده یمان هم خود خدا خوب می کند اگر ما به سمتش برویم، روزی به آرزوهایمان میرسیم و خورشید ما هم طلوع خواهد کرد، کار سختیست اما شدنیست!