من فکر می کنم چون بدون تحقیق و همین جور رندوم به آدم های بی بضاعت نزدیک شدم این اتفاق ها برام افتاده و در ضمن خوبی هام نفسانی بوده، اولش به خاطر خدا نزدیکشون شدم اما بعد دلم سوخته و ترحم کردم، راستشو بخواین دلسوزی خیلی کمه در واقع دلم براشون کباب شد وقتی اون وضعشون رو دیدم اما حس های من از سر عشق و شفقت به اون ها نبود چون با بدی دیدن از اون ها باز برعکس سنگدل و بی رحم شدم، وقتی دقت می کنم می بینم ایراد از احساسات خودم و ایگوی خودم هست که بهش بر می خوره، هر کار می کنم توقع نداشته باشم بازم توقع دارم یعنی توقع دارم در برابر خوبی، خوبی ببینم نه بدی، اینو عقل حسابگر و ایگو میگه اما اگر در مسیر درست باشم ایگوم باید خرد بشه و اتفاقا در برابر خوبی، بدی ببینه تا از خودبینی دربیاد حتی از خوددوستی!
پس نتیجه می گیریم اون آدم ها با بدی هاشون بهم لطف کردن اگر بهم خوبی می کردن نفس من مشغول اون ها میشد، کلی مغرور میشدم و به خودم می بالیدم و البته اون ها رو به خودم وابسته می کردم من دقیقا می خواستم بهم وابسته نشن و خودشون روی پای خودشون وایسن و نیاز همیشه به من نداشته باشند فکر می کنم تونستم فکرشون رو تغییر بدم و موفق بودم، تازه من یه بخش کار بودم، خود خدا معلوم نیست قبل و بعد از ارتباطمون چه پیامی براشون فرستاده باشه، من آدم اجتماعی نیستم روابط عمومیم صفره، فقط کاری که می دونم درسته رو انجام میدم بقیه ش با خود خداست!
پس نتیجه می گیریم بازم باید خوبی کنم تا نفسم از دلبستگی ها کنده بشه و از خودم خالی بشم، این فکرهایی که برای خودت دل می سوزونی فقط ایگوت رو باد تر می کنه و خودت رو قربانی و مظلوم می بینی و نسبت به بقیه پر غرور و بی رحمی میشی، کسی که باید به خودم توجه کنه خودم هستم نه دیگران که خودشون کلی مشکل دارن و اصلا شاید در توانشون نباشه بهم کمک روحی کنند چون روح من رو نمی شناسن و خودم بهتر روحم رو می شناسم و در ضمن خود اون افراد هم نیاز به کمک روحی دارن وگرنه وضعشون این نبود!
بعدنوشت: من فکر کنم همیشه از تنگ نظری مردم می نالم اما خودمم تنگ نظرم! یه تیکه سخنرانی دیدم اینم لینکش دیدنش خالی از لطف نیست!
بعدنوشت بعدی: یه کم مطلب خوندم در مورد پاک شدن از کبر، یک اینکه رنجیدن از دیگران نشانه ی کبر هست و البته به خشم اومدن از دیگران هم نشانه ی کبر است و خود دانا پنداری هم نشانه ی کبر است یعنی یک ایگوی قوی و محکم که باید شکسته شود اینا رو می دونستم اما یادم رفته بود از نشانه های نفس شیطانی همینه که تو رو مشغول به خودش می کنه و این قدر بیخ گوشت می خونه که تمام قواعد رو فراموش کنی و سر بر داری که چرا یا اینکه بگی من مظلوم و طفلک چقدر خوبی کردم و بهم بدی شد حالا منم بد میشم و یا چیزهای دیگه، وقتی کنار آدم هایی هم باشی که خودشون ایگوی قوی دارن و همه ش دم گوشت می خونن بیشتر این طور میشی اون ها هم خودشون شیطانن، در اصلش نه تنها نباید از اون ها اثر بگیری بلکه باید اون ها رو از دست شیطان نجات بدی اما ما اون قدر ضعیف النفسیم که خودمون کشیده میشیم پایین!؟
سلام
ممنون خیلی عالی
سلام
خیلی ممنونم