باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

بلای جون ملت

واقعیتش رو بخواید از خودم ترسیدم، خودم باورم نمیشد می تونم این قدر خبیث باشم، هنوز قدرت خاصی نداشته دست به اعمال شیطانی بزنم!؟

برای همین ترجیح میدم دنبال قدرت نرم و به عشق ورزی خودم بپردازم تا بلای جون ملت نشم و خودم رو به خاک سیاه ننشونم!؟

واقعا قدرت خطرناکه، آدم هایی میان سراغت که می خوان خودشون از کنارت بخورن برای همین هی شارژت می کنن که این کار رو بکن و اون کار رو بکن، اونم غیر مستقیم جوری که خودت نفهمی، آخرش می بینی ای دل غافل من چه کردم!؟ اونا هم دست آخر خودشون جزو شاکی ها میشن، یه چیزی طلب دارن!؟


بعدنوشت: منو ببخشید به جای اینکه مرهم بشم زهر شدم، باور کنید نمی خواستم این جوری بشه!؟


بعدنوشت بعدی: خیلی حالم بهتر شد شور و شوق زندگیم برگشت!؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.