چرا ناراحتی؟!
چه شده است؟!
من چیزهایی که از فیلم و سریال ها در بچگی دیده بودم اجرا کردم!؟
نمی دانم چرا این ها جواب نمی دهد ولی در فیلم ها جواب می دهد!؟
نمی دانستم دلت می شکند!؟
نمی دانستم از زندگی و عشق بیزار می شوی؟!
خودم هم بیزار شدم!؟
من خیلی وقت است بخشیده امت!؟
از حرف هایم متوجه نشدی؟!
اما تو مرا نبخشیدی هنوز در قیافه ای!؟
یک چیزی که من یاد گرفتم این است که ناراحتی هایم را بروز دهم!؟
طرف مقابل که علم غیب ندارد خودش بفهمد چرا من ناراحتم!؟
البته قبول دارم پیش خیلی ها این کار انجام دهی برایشان مهم نیست!؟
ولی من خودم می خواهم بگویی!؟
بگو در مورد رفتار من چه فکر کردی!؟
بگو چه احساسی درت ایجاد کردم!؟
من که فعلا خدمت شما هستم!؟
باید با هم همکاری کنیم تا آن چیزهایی که بینمان خراب شده است درست شود!؟
می خواهی یا نمی خواهی!؟
مرد عمل هستی یا نیستی!؟
این کار فقط در صورتی ممکن است که هر دویمان بخواهیم و تلاش کنیم!؟
انتظاراتمان را از هم بگوییم!؟
همچنین نیازهایمان و خواسته هایمان!؟
هر دویمان هم باید یک قدم عقب رویم یعنی از یک چیزهایی برای هم بگذریم!؟
ولی نمی شود یک نفر کامل بگذرد و یک نفر دیگر فرمانروایی کند!؟
این اسمش ارتباط سالم نیست!؟
همان ارباب و رعیتیست!؟
حالا بیا بغلم، ما که گناه کردیم این هم رویش!؟
من دیگر نمی خواهم دیوانه وار دنبال اهدافم بروم و همه چیز را فدایشان کنم!؟
بعدنوشت:
الان چرا باز بیزارتر شدی!؟
من که حرف بدی نزدم!؟
اگه زده ام بگو تا دیگر نزنم!؟
بعدنوشت بعدی:
من از موضع بالا به شما نگاه نمی کنم!؟
خودتان این جوری فکر می کنید!؟
اتفاقا من می خواهم شما بالاتر از من باشید!؟
اما یک کارهایی می کنید که نشان می دهد نیستید!؟
من هم که نمی توانم ساکت بنشینم و الکی تایید کنم!؟
چاخان پاخان دوست دارید!؟
بعدنوشت بعد بعدی:
آفرین درست فهمیدی من دیگر دوستت ندارم!؟
دوست داشتنم تمام شد!؟ خودش رفت!؟
دیگر وقتی من چیز دیگر می خواهم می روید یک کار دیگر می کنید این طور می شود!؟
شماها خودتان را بیشتر دوست دارید!؟
ارتباطم برای خودتان می خواهید نه طرف مقابل!؟
سرمایه گذاری روی شماها فایده ای ندارد!؟
فقط حروم کردن عمر است!؟
هر چند که برنامه ی خاص دیگری برای عمرم ندارم!؟
از این به بعد مثل بقیه ی آدم ها الکی زندگی می کنم!؟
فقط روز را شب و شب را روز می کنم!؟
البته الان چند وقت است همین طورم!؟