باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

روز اول علافی

روز اول علافی خیلی خوش گذشت!؟
الانم بیکارم اومدم بنویسم.

پشت سر نتیجه ی آقای خمینی حرف زدیم،
اسم بچه ش رو گذاشته ایران سادات!
مامانم خیلی علاقه داشت عکاسشون رو ببینه،
میگه تو فالوشون داری؟!

گفتم نه تو همه خبرگزاری ها زدن!

بعدش رفتم پاستای سبزیجات درست کردم،

کدو سبز و گوجه فرنگی و قارچ و سبزی خشک با ادویه و نمک زدم تنگ پاستاهای رنگی رنگی،

ولی بی مزه بود، خخخخخ ، مامانم گفت سس مایونز بزنیم، زدیم خوشمزه شد،

یک وعده ی غذایی سبک و تازه،

با فاضله آشتی کردم یه سو تفاهم بینمون پیش اومده بود،

قندشکن روی لپ تاپم کار نمیکنه هیچ جا نمی تونم برم فقط اینجا بازه،
گوشیمم هی قفل میکنه و باتریش تموم میشه،

باید منم گوشی نو بخرم


در ضمن باید بگم همین که امروز به هیچی فکر نکردم و علافی کردم باعث شد قوایم کمی باز گردد!؟

عذاب وجدانم ندارم وای فلان چی، اون کار رو باید بکنم و این حرفا!؟