باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

نودل و تبلیغات

الان تبلیغ نودل دیدم دلم خواست!؟

تنها چیزی هست اینه که می دونی خوردنی ها به اون خوشمزگی که در تبلیغات و برنامه های دیگه به نظر میان نیستن!

این همه نودل خوردم چرا این قدر اون نودل تو تبلیغ خوشمزه به نظر میاد؟! 

نمی دونم بهت القا میشه یه مزه دیگه ای داره!؟

رنگ ها خیلی دخیلن اینو می دونم!؟

قرمز اشتها رو تحریک می کنه!

حالا من بچه شدم امشب!

تبلیغش برای بچه ها بود!

خخخخ


بعدنوشت: فقط اینو باید بگم که نودل سرده وقتی می خورم بلغمم بالا میره و مفصل های انگشتام درد می گیره برای همین نمی خورم!

انیمیشن پسر، موش کور، روباه ، اسب

امروز این انیمیشن که اسمشم بلنده رو نگاه کردم، نیم ساعت بیشتر نیست اما خبلی گوگولیه، دلم می خواست مثل پسره آزاد بودم تو دشت و دمن ولی نمیشه، بدون غذا و سر پناه بود، جالبه که در طول نمایش هی فکر می کردم این چطوری تو برف چیزی پیدا می کنه تا بخوره!؟ 

لینک آپاراتhttps://www.aparat.com/v/qHAr4

هوس قیمه و پیتزا

چند وقت پیش یکی از بچه ها در مورد هوس قیمه نوشته بود راستش من اصلا قیمه دوست ندارم البته می خورم اما این جوری نیست هوس کنم ولی ایشون همچین با آب و تاب تعریف می کرد دل من رو آب انداخت، بعد گفت ببخشید حسرت به دلتون کردم، می خواستم بهش بگم آخه قیمه چیه که حسرتش رو بخوریم؟! نگفتم، گفتم شاید زشت باشه، حالا به نظرتون زشت بود می گفتم؟!

حالا اینا رو گفتم چون دیروز روز پیتزا بود عکسای هوس انگیز گذاشته بودند اما من هوس نکردم پیتزاهای حالا خوشمزه نیست قیافه هاشون خیلی خوبه اما مزه ی خاصی ندارند!؟ نمی دونم بچگی ما انگار همه چی خوشمزه تر بود یا ما بچه بودیم دهنمان خوشمزه بود؟! خلاصه که خوردن هم دیگه فاز شاد کن نمیده بهم!؟

حالم بهتر شد!

رفتم پای تلویزیون!

بی بی سی فارسی، فیلم لیلای مهرجویی رو نشون داد!

فیلم که داغون کننده بود!

زن هایی که به زن های دیگه رحم نمی کنند!

بعدش مصاحبه با آقای مهرجویی بود!

باورم نمیشد سرانجامش چی شد!

بعد اخبار شروع شد که نگاه نکردم!

نمی دونم چرا حالم بهتر شد!

***********

بعد ظهری رفتم حموم!

زیر دوش نشستم کف حموم!

اونجا هم فکر و خیال کردم!

گریه مم گرفت!

دلم می خواست همون جور کف حموم بخوابم!

به زور خودم رو شستم و اومدم بیرون!

کلی آب حروم کردم!

ولی فدای سرم!

چقدر مراعات همه چی و همه کس رو بکنیم!

دیگه ازین به بعد یه آدم دیگه م!

می خوام برم موهامو از ته بزنم!

************
امشب نون و ماست چکیده خوردم!

غذا داریم اما میلم به غذای سنگین نمیره!

یه خوشحالی خاصی دارم!

نمی دونم چرا!؟

***********

رفتم اینستاگرام نوشته بود:

عزیز من!
در زندگی، آدم‌ها و اتفاقات بسیاری
تو را ناراحت خواهند کرد،
لااقل تو با خودت
مهربان باش.

انگار زندگی همینه!

آزار دیدن!

باید بپذیرمش!

تکرار در زندگی

مامانم از بچگی بهمون می گفت نماز خوندن مثل غذا خوردن هست هر روز سه نوبت باید انجامش بدی چون همون جور که بدن به غذا احتیاج داره روح هم به غذاش که نماز باشه احتیاج داره البته نمازهای ما که سر تکلیف بود معمولا فکرم جای دیگه بود و کلمات رو تکرار می کردم الان هم چند سال هست بی عار شدم و با خدا لج کردم نماز نمی خونم، دلم می خواست نماز واقعی می خوندم با حضور قلب و ذهن اما فکر من یه دقیقه آروم و قرار نداره البته خدا همون نمازهای داغون من رو قبول کرد!

حالا نه تنها نماز خوندن مثل خورد و خوراک و خواب واجبه بلکه تمرینات مراقبه و تنفس و ورزش هم واجبه البته ما تاثیر این چیزها رو در کوتاه مدت متوجه نمی شویم بلکه در دراز مدت اثر خودش رو نشون میده البته این جور که تجربه من میگه!

و نکته ی آخر اینکه اگر می خوایم اون احساس واقعی تمرینات معنوی رو بدست بیاوریم لازم است خواب و خورد و خوراکمون رو کم کنیم تا جایی که من فهمیدم روح در بدن اسیر هست و اگر بخواد به مدارج بالا برسه تن باید ضعیف بشه و به خواسته هاش نرسه اما این کارها رو باید زیر نظر استاد انجام داد خودسر انجام بدی مثل من میشید که برعکس شدم البته گاهی فکر می کنم تن فربه من نشان از نفس فربه من میدهد که من ازش بی خبرم، اون گوشه موشه ها یه خبری هایی هست قایم شده من نبینمش خودش رو استتار کرده!؟

ولی اینکه زندگی همه ش تکرار هست خودش روح من رو آزار میده من تنوع رو دوست دارم و از تکرار و یکنواختی فراری هستم اما موفقیت در سایه ی تکرار یکنواخت و هماهنگ بدست میاد و من هنوز نتونستم این رو به کودک درونم حالی کنم و مثل بچه ها گوش به بازی هستم!؟