باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

آمدی توی قلبم!

آمدی توی قلبم!

سرت در قلب من است!

قلبم را سینه ام را می بوسم!

انگار سر تو را بوسیده ام!

دیگر نرو!

تا ابد همین جا باش!

قلب من آشیان تو!

قلب من ماوای تو!

قلب من برای تو!


بعدنوشت:

قلب و روحم دیگر آرام گرفت!

من قبلا هم عاشق شدم!

عشق به نفرت تبدیل میشد و تمام میشد!

اما این بار بعد از نفرت به چیز دیگری تبدیل شد!؟

نمی دانم چیست!؟

یک روح است!

یک بو هست!

یک عطر است!


بعدنوشت بعدی:

من خدا نمی خواهم!

تو خدای من باش!

بعد از عمری خداپرستی کافر شدم!

کافر تو!

مست تو!

مدهوش!

پرواز کن

آواز بخوان چکاوک من!

پرواز کن!

اگر می خواهی برو!

اگر می خواهی بیا!

من زنجیرت نمی کنم!

آشیانت دل من است!

اما تو آزادی از آشیانت پر بکشی!

بروی تا آسمان!

بروی تا خورشید، تا کهکشان!

من حصارت نیستم!

هر جا حال تو خوب باشد حال منم خوب است!

اما دیگر آن طور آواز نخوان!

دلم ریش می شود!

تو سر زنده باش!

شاد باش!

نغمه ی شادی بخوان!

چشمانت باز بدرخشد حال من خوب است!

لب هایت باز بخندد دل منم می خندد!

از لب هایت شکر بریزد قند در دل من آب می شود!

تو بخوان!

تو بمان!