باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خوابم می آید اما خوابم نمی رود!

امشب باز حال بی قراری دارم!؟

خوابم می آید اما خوابم نمی رود!

برای چه بی قرارم؟!

چطور این قدر خسته ام خوابم نمی رود!؟

مادرم می گفت بعضی وقت ها از خستگی خوابت نمی رود!

حالا من این طور هستم!

قهوه هم نخوردم که دلیل بی خوابی ام این باشد!؟

دلمم درد می کند!؟

آهنگم خیلی گوش کردم!؟

اعصابمم خورده!؟

نمی دونم چرا هی پر نفرت میشم هی عشق!؟

من تنها

من کسی را ندارم باهاش حرف بزنم

اصولا هیچ کس مرا دوست ندارد

از همان بچگی می دانستم واقعا دوستم ندارند

می دانستم قربان صدقه ها دروغ است

اخیرا یک نفر بهم قطعی ثابت کرد

به مردمی که محبت را ابزار قرار می دهند تا به خواسته های خود برسند چه می توان گفت!؟

از بچگی تنها بودم و با تنهایی ام خوش بودم اما نمی دانم چرا از یک سنی دیگر نمی توانم تنها بمانم جدیدا بی قرار هم شده ام!

از خدا باید بخواهم شفای مرا بدهد

از غیر خدا کاری بر نمی آید

امتحانشان را پس داده اند!