باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

داستان نویسی

امروز یک قسمت دیگر از آموزش آنلاین داستان نویسی را نگاه کردم، استاد می گوید باید این قدر علاقمند به داستان نویسی باشید که فقط برای خودتان بنویسید، از فضاسازی و شخصیت پردازی لذت ببرید، بتوانید خلاقیت و تخیل کنید، اگر هیچ کس داستانتان نخواند ناراحت نشوید، صبر و پشتکار داشته باشید.

گفت اگر این ها را ندارید نمی توانید داستان نویس موفقی شوید برای من داستان نویسی ابزار است برای انتقال آنچه در ذهن دارم و یک سرگرمیست، نوشتن احساس خوبی به من می دهد در خواندن داستان هم آنقدر جدی نیستم باز هم برایم سرگرمیست.

خود استاد هفده سال طول کشیده یک رمان نوشته است اسمش رویا فروش است، از عکس جلدش به نظر می رسد تخیلی هست!

چرا همیشه آدم ها تو ذوق من می زنند؟!

وقتی دلتون گرفته از تخیل استفاده کنید

وقتی دلتون گرفته از تخیل استفاده کنید حتی اگه دل و دماغش رو ندارید!

تصور کنید لب یه جوی آب نشستید، تو سبزه ها زیر سایه ی درخت، اون طرف دشت گل، اون طرف کوه، پرنده ها می خونند کنارتون کسی که دوسش دارید نشسته با هم حرف می زنید، نسیم خنک بهاری می وزه و دل رو روشن می کنه، می پیچه لای موهاتون به به چای می چسبه با یه هندونه اونایی اهلشند هم بساط قلیون دارن و می، به قول حافظ سلطانشم به چنین روز غلامه

یا تصور کنید دارید پرواز می کنید می رید بین ابرها، بعد می چرخید دور کره زمین، از اون بالا زمین چه منظره ای داره به به بعد ارتفاع رو بیشتر می کنید میرید بیرون جو بعد همین جور بیشتر از زمین دور میشید میرید بین ستاره ها و کهکشان ها و سحابی ها چقدر خوش می گذره چه منظره هایی!؟

یا تصور کنید رفتید استادیوم فوتبال بوی چمن به به هوا آفتابی تیمتون خوب بازی می کنه بعد ستاره ی تیم از پشت محوطه جریمه یه شوت می زنه زیر طاق آخ جان همه می پرن همه خوشحالند هنوز کمی نگذشته که فوروارد تیم براش یه سانتر میشه و با یه قیچی برگردون میزنه تو دروازه ورزشگاه منفجر میشه و الی آخر

اینا تخیل من بود شما هر چی دوست دارید تخیل کنید!