باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

من دیگه بخشیدم!

چندی پیش اینجا چند نفر رو نفرین کردم اون زمان تازه فهمیده بودم اطرافیانم از بچگیم تا الان باهام چه کار کردند به قول حافظ:

من از بیگانگان هرگز ننالم / که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

این چند وقت فهمیدم که ضربه خوردن از دیگران اجتناب ناپذیره ، همان طور که خودم سهوی یا عمدی با دیگران بدرفتاری کردم حالا چون مال من بیشتر سهوی بوده دیگه نمی نشینم بقیه رو به خاطر عمدی بودن رفتارشون پیش خودم مواخذه کنم، دیگه وقتی که منی که ادعام میشه این قدر خطا دارم وای به حال آدم های دیگه که کلا گمراهن، چه توقع بیجا هست ازشون دارم، اگه می تونستند و درست درک می کردند وضع خودشون این نبود، به خودشون کمک می کردند!

خلاصه که بخشیدم البته صحبت کردن در جلسه ی مشاوره و گریه کردن اونجا بی تاثیر نبود البته هنوز دلم کامل پاک نشده اما دیگه دنبال مجازات دیدن اون هایی که بهم بدی کردند نیستم، اون ها به خودشون دارند بدی می کنند اصلا خیر و شر رو تشخیص نمیدند، واقعا چه جای توقعی ازشون هست ایراد از خودم بوده که بهشون نزدیک شدم به قول این نوشته های شبکه های اجتماعی ضربه خوردن طبیعیه ولی باید ببینی آیا اون آدمی که داره بهت ضربه می زنه ارزششو داره یا نه؟! واقعا چرا به آدم هایی که برام ارزش نداشتند نزدیک شدم؟ خوب پاسخش ساده ست ازشون سود می بردم من هم یه جورایی بهشون نارو زدم، منم واقعا دوستشون نداشتم! 

اصلا میگن که آدمی که خودش رو دوست نداره نمی تونه دیگران رو دوست داشته باشه و دیگران هم دوستش داشته باشند، منم که با خودم جنگ و دعوا دارم تازگی هم فهمیدم قهرم البته یه پله نزدیک شدم به خودم!

همه ی اینا رو بزاریم کنار هم باید قبول کنم بیشترین تقصیر رو خودم دارم از آدم ها انتظار چیزی رو دارم که خودشون برای خودشون نمی تونند انجام بدند، متاسفانه حرص و طمع آدم ها رو کور کرده، دروغ و فساد و دزدی همه جا رو گرفته بعد من انتظار رفتار انسانی و مهربانی رو دارم؟! همین که آلوده ی این مهلکه نشدم خیلیه، باید کلاهم رو بندازم بالا!؟