باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

پشه یا حساسیت

دیشب پشه اومده بود تو اتاقم!

من بالشت و پتو رو برداشتم و رفتم بیرون اتاق!

باز اونجا هم پشه بود!

باز رفتم یه جا دیگه!

اما الان که بیدار شدم می بینم بالای پلک سمت چپم باد کرده!

این قدر خنده دار شدم!

گفتم صبحونه می خورم خوب میشه!

خوردم اما نشد!

شایدم حساسیت هست!

یه جوشم دقیقا بالای لبم اون وسط زده!

اونم خیلی خنده داره!

من دیوانه ام!

این همه حرص و جوش بخور واسه اینکه یه موقع یکی یه کاریش نشه بعد بهت بگن وسط باز!؟

این همه تو روزای بد کنار آدما باش بعد روزی که خودت حالت بده هیچکس نمیاد بگه خرت به چند منه!؟

من دیوونه ام، راستی راستی دیوونه ام!؟

باید بکشم کنار، برم سی خودم!؟

برم جایی که قدرم رو بدونن، بین این آدم ها؟!

خسته ام خیلی خسته ام!؟

یه روز تیک می گیرم، یه روز حساسیت پوستی و خارش!؟

راستشو بخواین جوونم برام مهم تره چون دیدم وقتی جوونم در خطره هیچکس هیچ قدمی برات برنمی داره!؟

تازه خیالات شومم می کنند!؟

پس میرم سی خودم!؟

هر چی شد، شد!؟

دنیا رو خدا می گردونی!؟

پس خودش می دونه برای کی، چی بهتره!؟

خداحافظ!؟