باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

امروز حالم خوش نبود!

امروز حالم خوش نبود!

حسابی داشتم قاطی می کردم!

اینجا هم که خراب بود!

رفتم به یکی از دوستای دانشگاهم پیام دادم!

خدا خیرش بده زود جواب داد!

و تسکینم داد!

کلی هم چیز میز روانشناسی بهم معرفی کرد!

اونم کلی مشکلات براش پیش اومده بود!

دیگه نمیگم شاید راضی نباشه!

حسابی احساس خفگی می کردم!

ولی الان بهترم!

از صبح می خواستم اسم و کپشن های وبلاگ رو عوض کنم!

منتها بالا نمی اومد!؟

دکتر هلاکویی هم گوش کردم!

فهمیدم حسابی دیوونه ام! :/

حافظم خوندم از صبح!

از دیشب هی دارم شعر می خونم!

اونم واقعا تسکینه!

بهش میگم این همه سال این قدر قشنگ حرف زدی من آخرش ازت یاد نگرفتم!؟

متاسفانه یک خبر جدید!

متاسفانه یک خبر جدید اومده، حتما می دونید دختر خانمی در مترو تهران غش کرده و سرش خورده به لبه ی سکو، واقعا مور مورم میشه اما شبکه های ماهواره ای باز چیزای دیگه میگن که تو آدم حس های بد تولید می کنه، من الان در این وضعم، با اینکه فیلم دوربین مدار بسته اومده و تقریبا همین رو نشون میده اما خوب من آدم شکاک و بدبینی هستم و حکومت هم دروغ زیاد گفته، دیگه بهش اعتمادی نیست!

حالم از دیروز خوب بودا، باز بی حوصله شدم، دور تلویزیون رو باید خط بکشم، اخبارا که همه مغرضانه، آهنگا که افتضاح، سریال ها همه در پیتی، باید می زدم از خونه بیرون، بیرونم حرف سر اینه که خبری نیست!

واسه یه نفرم ناراحتم، دوست ندارم به خاطر من تو عذاب باشه، فکر می کنم حال روحیش خوب نیست، من این وضع رو تجربه کردم می دونم چی میکشه ولی از طرفی نمی دونم چه کار کنم، من دیگه حسی بهش ندارم!؟

اینم داره دیوونه ام می کنه، حتی دیگه اون 5 اصل ریکی هم درست جواب نمیده!؟

راهکارهای من و دیوونگی

به راهکارهای من در مورد رابطه با دیگران گوش نکنید همین کارها من رو دیوونه کرد البته دیوونگی خوبه دیگه کسی کاری به کارت نداره درضمن که من به بیماریم آگاهم و دنبال درمانش رفتم اما چه بسیار افراد که بیمارند و مایه ی عذاب خودشان و دیگرانند، خلاصه که مواظب باشید دیوونه نشید!؟

من دیوانه ام!

این همه حرص و جوش بخور واسه اینکه یه موقع یکی یه کاریش نشه بعد بهت بگن وسط باز!؟

این همه تو روزای بد کنار آدما باش بعد روزی که خودت حالت بده هیچکس نمیاد بگه خرت به چند منه!؟

من دیوونه ام، راستی راستی دیوونه ام!؟

باید بکشم کنار، برم سی خودم!؟

برم جایی که قدرم رو بدونن، بین این آدم ها؟!

خسته ام خیلی خسته ام!؟

یه روز تیک می گیرم، یه روز حساسیت پوستی و خارش!؟

راستشو بخواین جوونم برام مهم تره چون دیدم وقتی جوونم در خطره هیچکس هیچ قدمی برات برنمی داره!؟

تازه خیالات شومم می کنند!؟

پس میرم سی خودم!؟

هر چی شد، شد!؟

دنیا رو خدا می گردونی!؟

پس خودش می دونه برای کی، چی بهتره!؟

خداحافظ!؟

پریشانی

نمی دونم اینایی که شعر می نویسند که شب ها پریشان می شوند چگونه هستند!؟

من که هر چقدر هم حالم بد باشه شب ها باید بخوابم شده به زور می خوابم چون که اگر نخوابم دیوونه میشم حالم بد میشه سردرد میشم دستگاه هاضمه ام بهم می ریزه عذاب اون خیلی وحشتناک تره!؟

ولی به جاش صبح که بیدار میشم غصه ام می گیره دست و دلم به هیچ کاری نمیره البته جدیدا بهترم اکثر صبح ها با انرژی بیدار میشم!

خلاصه که در تمام وضعیت ها و حالات من یک آدم استثنایی هستم! خخخخخخ