پریشب خواب خاله م و دخترخاله هام رو دیدم، برای همین دیشب به خاله م تلگرام دادم و حال و احوال کردم، بهم گفت خواب های طلایی ببینی!؟
این حرف باعث شد برم کانال های تلگرام با عنوان خواب طلایی رو بگردم پیدا کنم و چقدر آدم های روش مثبت نگاه می کردند و حتی شکست عشقی خورده بودند اما مثبت می نوشتند و احساس یاس و پریشونی و این چیزا نداشتن!؟
واقعا پی بردم که اگر منتظر اتفاق خوب باشی اتفاق بدم بیفته برات اون قدر بد نیست اما وقتی همه ش منتظر بدبیاری هستی اتفاق خوب رو هم به یک اتفاق بد تبدیل می کنی!؟
تو تفکر مذهبی که تو تلویزیون به ما یاد می دادند می گفتن همه ش چیزای کدر و بد و ترس رو ببینیم ولی من از این به بعد می خوام چیزای طلایی رو ببینم و این همه غم و غصه برای خودم درست نکنم!؟ امیدوارم بتونم!؟
بعدنوشت: واقعا نمی تونم طلایی ببینم با اینکه ساز و کارش رو فهمیدم اما آسمان ذهن من ابریست!؟
اصلا من بد!؟
من پست!؟
ولی شماها هم آدم های خوبی نبودید!؟
حرمت برای هیچی نگذاشتید!؟
شما از ما بزرگتر بودید!؟
کوچیکترها به شما نگاه می کنند!؟
از شما یاد می گیرند!؟
چه توقعی داشتید با کارهایی که کردید!؟
من فقط می خواستم به شما درس بدم!؟
و شما هم این بت سنگ و سخت هستید که هیچ جوره نمی شکنید!؟
آدم نمیشید!؟
ای تو که می خوای دیگرون رو آدم کنی!؟
اول تو آینه نگاه کن ببین خودت چقدر آدمی!؟
اینو به خودمم میگم!؟
چون خودمم فهمیدم ریشه هام سسته!؟
پس بهترین راه اینه که برم دنبال کارم!؟
هر وقت آدم خوبی شدم بیام!؟
هر وقت واقعا آدم شدم بیام!؟
بعدنوشت:
میخواین فحشم بدید!؟
خشمگین بشید!؟
منو بکشید!؟
فرقی نمی کنه!؟
من خدامو باختم!؟
دیگه هیچی ندارم!؟
تو این بازی خودم آلوده شدم!؟
دیگه نمی دونم کیم و چیم و کجام!؟
و دیگه از این بدتر نمیشه!؟
هیولا شدم!؟
بدتر از شماها!؟
گفتم بچه که بودم در مورد بیشتر آدم بزرگ ها این نظر رو داشتم که آدم های بدی هستند والدین، فامیل، معلم ها و ....! گفتم که در مقایسه با کارتون هایی که می دیدم فهمیده بودم حالا نمی دونم اون ها راست بود یا می خواستن به ما القا کنن والدینتون بدن بیاین ما والدینتون بشیم از ما پیروی کنید!
اما وقتی خودم بزرگ شدم و رفتم توی جامعه و یه مدت خیلی تنها بودم و مجبور بودم به آدم ها نزدیک بشم فهمیدم این جامعه است که آدم ها رو بد می کنه چون خودم هم نفهمیدم چطور شد که شکل همون ها شدم تازه من آدمی هستم که خیلی تحت تاثیر مردم قرار نمی گیرم و درونگرا هستم ولی بازم با یه گروهی که بر می خوری شکل همون ها میشی این اجتناب ناپذیره، یا باید تنها باشی یا باید پی اش را به تنت بزنی و به آدم ها نزدیک بشی و رفاقت کنی و تو این رفاقت ها تاثیر بگیری حتی بعضی ها از عمد می خوان تغییرت بدند!؟
یه بار یه جا از قول یه خانم خارجی خوندم می گفت این تغییرات خیلی خوبه اینکه هر چند وقت یک بار یک آدم دیگه میشی!؟ والا من نمی دونم چه خوبی داره هی عوض بشی و گاهی عوضی بشی، من همون که از بچگی بودم رو دوست داشتم و حالا با این جدیدم نمی دونم چه کار کنم!؟ راستی اینی که میگه من همون که از بچگی بودم رو دوست داشتم کیه!؟
من دلم می خواد یه زندگی آروم داشته باشم یک روال مستقیم بدون دردسر ولی از وقتی یادم میاد زندگی همیشه غافلگیرم کرده یعنی من یه کاری کردم در واقع گول خوردم می خواستم برم دنبال چیزی که برام خوب به نظر می رسیده ولی اتفاقا بد بوده و افتادم توی بالا و پایین زندگی و ماجراهای بی پایان!؟
میگن همه چیز رو بد و خوب نکنید، نگید اینو دوست دارم اون اتفاق رو دوست ندارم واسه همه چیز پذیرا باشید یا ناظر و شاهد باشید والا نمی دونم ولی بعضی وقت ها به قدری خسته ام که نمی تونم جم بخورم مثل الان و حوصله ی هیچ چیزی ندارم حتی نمی تونم بخوابم! یه چای خوردم که شاید سرم بهتر بشه چندان فرق نکرد!؟
دیروز این قدر شاد بودم و خوش گذشت امروز چرا این جوریه!؟ من چه کار کردم!؟ با عصبانیت با کسی حرف زدم!؟ خوب چی کار کنم میرن رو مخم!؟
می دونید من آدم ها رو دوست ندارم نه اینکه واقعا دوستشون نداشته باشم اما عاشق و شیفته ی کسی نیستم یعنی هر بار شدم ضربه خوردم برای همین حتی بچه هام رو که تو خواب دیدم ازشون خوشم نیومد! شبیه آدم هایی بودن که همیشه من رو آزار دادند، نمی خوام این جور بچه ها، دیوونه ام مگه به اندازه ی کافی بدبختی هم دارم بچه بیاری بزرگ کنی بلای جونت بشه!؟ شهامت خطر کردن ندارم!؟
روبروی خونه مون نانوایی باز شده!
چند مدل نان هم داره! خصوصیه!
دیگه هر روز نان داریم!
شلوغم نیست!
****************
داشتم اینستاگرام رو اکسپلور می کردم!
از هنرمندان و بعضی آدم ها کلیپ میاورد!
واقعا بعضیا دلشون عاشقه!
هر اتفاقی هم میفته این روحیه شون رو حفظ می کنن!
ولی برعکسش من اخلاقم سگیه!
تازه سعی می کنم لطیف و منعطف باشم!
الان خوبم رفتم دوش گرفتم اخلاقم خوبه!
البته اون قدرت جوونیم رو ندارم خیلی سگ بشم! خخخخخ
***************
ترامپم که انتخاب شد!
اونم با اقتدار!
حالا همه دارن خودشون رو می کشن!
من که دیگه اعصابم نمیکشه اخبار ببینم!
این حجم از اخبار بد و مصیبت و جنگ و دعوا رو نمی تونم تاب بیارم!
مادربزرگم جوون بودم میگفتن:
پیرم پیرم می لرزم به صد جوون می ارزم!
به ما می گفت جوونای روغن نباتی!
ما که زیر چهل سال پیر گشتیم!
البته ما هم نسبت به نسل های جدیدتر باز بهتریم!
اونا که مثل پفک نمکی می مونن!؟