واقعا وقتی یه درد رو نکشیده باشی یا هر تجربه ی دیگه رو خودت لمس نکرده باشی، نمی تونی حال آدم ها رو بفهمی!؟
وبلاگ های بقیه دوستان رو که می خونم اصلا تو متن نمیشه عمق درد و رنجشون رو بفهمی، فکر کنم برای منم همین طور بود و من از کامنت ها ناراحت میشدم!؟
اصلا یه چیز بد، بعضی دردهای آدم ها به چشمت خنده دار میاد چون نمی فهمی شون و تجربه شون رو نداری!؟ آدم گاهی بی شعور میشه!؟
آره راحت آدم ها رو هم قضاوت می کنی و برچسب می زنی، مشکل ذهن آدم ها همینه دیگه، هر کسی یه گمانی در مورد حرف های دیگران می کنه، به قول مولانا، هر کسی از ظن خود شد یار من!؟
چقدر بده که همیشه تنهایی و فقط خدا رو داری و باید حسرت بکشی شاید یه روزی خدا باهات حرف بزنه!؟ آخه آدم از راه گوش که خیلی چیزها رو می فهمه و ارتباط می گیره!؟ صدایی که نباشه گرمایی نیست الفتی نیست، تا کی صداهای تو سرت رو جای خدا می خوای بزاری!؟
دیشب پشه اومده بود تو اتاقم!
من بالشت و پتو رو برداشتم و رفتم بیرون اتاق!
باز اونجا هم پشه بود!
باز رفتم یه جا دیگه!
اما الان که بیدار شدم می بینم بالای پلک سمت چپم باد کرده!
این قدر خنده دار شدم!
گفتم صبحونه می خورم خوب میشه!
خوردم اما نشد!
شایدم حساسیت هست!
یه جوشم دقیقا بالای لبم اون وسط زده!
اونم خیلی خنده داره!
از صبح که وبلاگ گیل پیشی رو خوندم اعصابم خرده!
یاد حرفا و کارای پسرا و مردا افتادم!
دلم می خواد جرشون بدم!
ولی زورم نمی رسه!
**********
رفتم نونوایی!
شلوغ بود!
بعد من خلوت شد!
خوراکی هم از سوپرمارکت گرفتم!
**********
دیشب خواب دکترم رو دیدم!
معلم دبیرستانمون بود!؟
ازمون امتحان ریاضی گرفته بود!
داشتیم واسه کنکور آماده میشدیم!
خیلی خنده داره نه؟! خخخخخخ
**********
خودم رو می بینم یاد انیمیشن بچه رئیس میفتم!؟
واقعا یه بچه ام!؟
هیچ وقت این قدر به سرافتش نیفتاده بودم!؟
یه بچه ی ننر!؟
یه بچه که تو همه چیز نظر میده!؟
یه بچه که می خواد همه چیز باب میلش باشه!؟
وای خدای من الان باید می فهمیدم؟!
همیشه می خواستم بزرگ بشم!
حتی وقتی بچه بودم!
ولی تهش می بینم یه بچه ام!؟
مسخره ست!؟
:/ :/