باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

ای روزگار

ای روزگار، ای روزگار

هستی تو خیلی نا به کار


زخمی زدی بر جان من

کردی مرا محزون و خوار


داری شماری بازی ای

دست بر نمی داری زین کار


آزار می رسانی به من

با دشمن و از دست یار


بازم بزن بازم بکن

پا پس نمی کشم ز کار


تا آخرش در خدمتم

بگذارم تا گردن زیر بار