ای روزگار، ای روزگار
هستی تو خیلی نا به کار
زخمی زدی بر جان من
کردی مرا محزون و خوار
داری شماری بازی ای
دست بر نمی داری زین کار
آزار می رسانی به من
با دشمن و از دست یار
بازم بزن بازم بکن
پا پس نمی کشم ز کار
تا آخرش در خدمتم
بگذارم تا گردن زیر بار