باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آیا می دانستید؟

آیا می دانستید اگر در کودکی از پدر زخم بخورید همیشه با تمام جنس مذکر مشکل خواهید داشت؟ یا اگر از مادر زخم خورده باشید با تمام جنس مونث مشکل خواهید داشت؟ و اگر از هر دو زخم خورده باشید با تمام آدم ها مشکل خواهید داشت؟!

می دانید هر چه الکی بگویید خانواده ی مهربانی داشته اید این رفتارتان نشانگر این است که حتی به خودتان دروغ می گویید و با خودتان صادق نیستید! شما نفرتتان را از والدینتان سرکوب کردید چون فکر می کردید بچه ی بد از والدینش نفرت دارد و بعد خودش را به شکل های دیگر نشان می دهد!

این یک واقعیت است در عصر ما بیشتر پدر و مادرها به کودکانشان ضربه می زنند مگر اینکه قبل از بچه دار شدن دیوانگی های خود را درمان کرده باشند!

احساسات منفی تلنبار شده

من امروز یه چیزی رو فهمیدم ما احساسات منفی تلنبار شده از بچگیمون تا الان داریم که حتی دوست نداریم تجربه ش کنیم چون حتی برای خودمون درد آوره، حتی خودمون خودمون رو قضاوت می کنیم و می گیم اگه من این رو بگم یعنی آدم فلانی هستم! متاسفانه روش تربیت ایرانی ما غلط هست و با برچسب زدن بچه رو تربیت می کنیم و ما هم که نمی خوایم برچسب بخوریم و قضاوت بشیم حتی خیلی ویژگی ها و احساسات خودمون رو از خودمون پنهان می کنیم بهش اقرار نمی کنیم در صورتیکه لازمه این ها تخلیه بشه، اگر من این احساس رو دارم ای کاش همه ی آدم ها بمیرن این یه احساسه به این معنی نیست که واقعا دوست دارم همه ی آدم ها بمیرن! من چون از آدم ها زخمی شدم و اون لحظه زخم سر باز کرده و نتونستم مداواش کنم اون احساس رو دارم، یه راه مداواش همینه که ابراز بشه و فهمیده بشه تا التیام پیدا کنه وگرنه اگر زخمی رو بهش نگاه نکنی هر روز بدتر میشه!

یک چیزی که من فهمیدم این هست که خیلی از ایدویولوژی ها و آیین ها این امکان رو به ما می دهند که به جای اینکه زخممون رو درمان کنیم بریم و انتقام زخممون رو بگیریم و دیگه توجیه هم داریم خدا گفته اکثر مردم جهنمی هستند و جهنم رو از مردم پر می کنه پس من هر کار دوست داشته باشم می تونم با مردم بکنم چون جهنمی هستند، یعنی دین میشه بازیچه نفس زخمی من و تمام ایدئولوژی ها این امکان درش هست مثل اتفاقی که تو شوروی افتاد، لازمه خیلی آگاه باشیم و خودمون رو قانع نکنیم و گول نزنیم که ها خدا پس اجازه داده! به جاش احساساتمون رو تخلیه کنیم و زخم هامون رو مرهم بزاریم، منتظر نمونیم کسی کمک کنه خودمون لازمه برای خودمون کاری کنیم، با انتقام هم زخم هایی که ما نادیده شون می گیریم خوب نمیشند جای خودشون باقی می مونن و تا آخر عمر آزارمون میدن!

می خواهم از قلبم بنویسم!

می خواهم از قلبم بنویسم!

قلبم خیلی زخم است!

از اول بچگی هر کسی رسید قلبم را زخم زد!

من هم از نوجوانی گذاشتمش در صندوق تا بیشتر آسیب نبیند!

دیگر دلم را به کسی نمی دهم! 

مگر اینکه امتحانش را پس داده باشد!

در این روزگار که از هر دو جمله ی آدم ها یکی دروغ است دیگر جای امتحان باقی نمی ماند!؟

این آدم ها رفوزه اند!

پیش خودشان!

پیش خدایشان!

چه بازی ها که با قلبم نکردند!؟

بگذریم!؟

چندین سال است در صندوق را باز کردم تا قلبم بیرون برود!

اما دیگر نمی تواند مثل اولش باشد!

می خواهد!

می خواهم!

اما دیگر یادش رفته است باید چه کار کند!؟

من از آدم بودن در آمدم!؟

نمی دانم چی هستم؟!

این ها را گفتم برای جوان ترها!

که مواظب خودتان باشید!

انتقام بدی دیگران را از خودتان نگیرید!؟

خشمتان از دیگران را سر خودتان خالی نکنید!؟

بعد باید سال ها زمان بگذارید تا خودتان را ترمیم کنید!؟

تازه مثل اولش هم نمی شود!؟

یک روانشناسی هست حتما می شناسینش!

همیشه می گوید: بدترین آسیب ها را خودم به خودم زدم!

کارهایی که خودم با خودم کردم را هیچکس با من نکرده!؟

راست می گوید، برای منم چنین است!؟

آه، امان از این روزگار!؟

متاسفانه رسمش همین است!؟

تا بوده همین بوده!؟

بدتر شده که بهتر نشده!؟

آخر باید چه کرد؟!

نمی دانم!

نمی دانم!

نمیییی دانم!؟

سلام سلام

سلام صبح بخیر

دیشب بالاخره خوب خوابیدم اولش خوابم نمی برد اما بالاخره یه خواب عمیق کردم!

دیشب خواب گیل پیشی و داداشش و مامانش رو دیدم، گیل پیشی سن راهنمایی بود و داداشش بچه بود، بغلش کرده بود بهش می گفتم این جوری بغلش نکن اون جوری بغلش کن، دور داداشش کلی نبات پوشونده بودند، مامانش هم چادری و عینکی بود!

دیشب کلی تلاش کردم و خودم رو کنترل کردم به کسی حرف بدی نزنم و خوشبختانه هم اتفاق افتاد و تونستم جلوی خودم رو بگیرم، خیلی بده بخوای هی توهین کنی و نتونی جلوی خودتو بگیری!

بیشتر از اون بده که با زبان زخم بزنی، این زخما کارما داره، بعد بیچاره میشی! البته بعضی ها این قدر از حد گذروندن که فقط باید با خشونت باهاشون رفتار کرد اما من نمی تونم چون که من ذاتا آدم خشن و بزن درو نیستم! 

ای روزگار

ای روزگار، ای روزگار

هستی تو خیلی نا به کار


زخمی زدی بر جان من

کردی مرا محزون و خوار


داری شماری بازی ای

دست بر نمی داری زین کار


آزار می رسانی به من

با دشمن و از دست یار


بازم بزن بازم بکن

پا پس نمی کشم ز کار


تا آخرش در خدمتم

بگذارم تا گردن زیر بار