باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

انضباط شخصی

امروز یه فایل صوتی یک ساعتی در مورد انضباط شخصی گوش کردم، کلیاتش رو می دونستم یه سری جزئیات گفت که نمی دونستم، مال سایت رادیو مثبت بود!

من سال هاست که می خوام به امیال خودم غلبه کنم اما نمیشه یا خودم رو مریض می کنم این قدر که سفت و سخت می گیرم یا میگم راحت باش که در این صورت اصلا عمل نمی کنم!

من اگر یه چیزی رو واقعا بخوام حاضرم براش هر هزینه و سختی رو بدم ولی وقتی نخوام و مجبور باشم یه مقاومت و انزجار عجیب و غریب از اون کار دارم!

امروز چند تا آگهی کاریابی نگاه کردم چند جا هم رزومه فرستادم، دیگه سنم رفته بالا کسی بهم کار نمیده!؟

مشکل من بیرون خونه نیست، مشکل من توی خونه است که هیچ کار نمی کنم، انگاری شرطی شدم فکر می کنم تو باید راحت باشی، هر کار بخوای انجام بدی!

می دونم اینا فقط مشکل من نیست، مشکل خیلی هاست، اگه کسی رئیسمون باشه بهمون بگه چی کار کن انجام میدیم چون باهاش رودربایستی داریم اما به خودمون که میرسه میگیم با خودم که تعارف ندارم، حالا باشه بعدا و همین جور روزها می گذره و اون بعدا نمیاد و تو با خودت میگی وای کارایی که می خواستم بکنم موند و این همه وقت گذشت و من هیچ کار نکردم!؟

مشکل اینه که کنترل درونی ندارم، یه زمانی خیلی به خودم سخت می گرفتم و با سرکوب خودمو کنترل می کردم اما این کار مریض و فرسوده م کرد، یه خشمی هم از خودم داشتم اما حالا از خودم خشمگین نیستم و اون سرکوبگر درونم فهمیده زور گفتنش مریضم می کنه برای همین من مانده ام بدون کنترل!

دارم مهستی گوش میدم!

دارم مهستی گوش میدم!

هیچکس از صبح نظر برام نذاشته!؟

امروز انگار حال همه گرفته است!؟

شایدم رفتن صفاسیتی!؟

**********

با دوست کارشناسیم کلی حرف زدم!؟

کلی نصیحتم کرد!؟

همه دارن زندگی می کنند فقط منم که عمرم رو تلف می کنم!؟

آخه همیشه یه حس غالبی دارم که نمی تونم وصفش کنم!؟

دلم می خواست یه رئیس داشتم!

بهم میگفت چه کار کنم چه کار نکنم!؟

نمی تونم خودم رو مدیریت کنم!؟

زورم به خودم نمی رسه!؟

حسم با خودم خوب نیست!؟ :/