باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

شعر وطن

وطن ای خورشید فروزان
تویی نامیرا در تمام دوران

وطن ای هستی و نیستی من
تویی تابنده بر قلب جهان

وطن ای خانه ی خوبان
بمان همیشه جاویدان

وطن ای وطن ای نور تابان
تویی سرفراز در همه ی دوران

به جان تک تک مردمان
نجاتت می دهیم از این روزگاران

#ماهش

نشد که بشه!

چند روز بود حالم خوب بود پر انرژی و سلامت و شاداب بودم تصمیم گرفتم برم ورزش اما باز از دیشب خود به خود حالم بده، اومدم پایین، همه ش گرسنه ام!

انگار همه ی زمین و آسمون می خواد من تو خونه بمونم!

توی خونه هم کاری ندارم، کتاب اگه دو صفحه ای بخونم، باز همه ش پای گوشیم!

من رفته بودم اما برگشتم

بنا به درخواست دوستان، از اونجا که من خیلی محبوبم  دوباره وبلاگم رو بازیافت کردم!

می خواستم تو خلوت تنهایی خودم باشم، این قدر وبلاگ بازی نکنم!؟

ولی واقعا خوب بود این چند روز بسته بودم چه اتفاقاتی افتاد؟! 

اوضاع دنیا خیلی خیته!؟ منم نمی دونم چرا!؟

تو خونه ی ما هم اوضاع خوب نیست، کسی با کسی درست حرف نمی زنه!؟

به قول اخوان زمستان است ...

راستی شبا تو کانال تلگرامم شعر می گذاشتم، یعنی تمرین شعر می کردم، فعلا تمرین کنم همچین که به قوام اومد اینجا هم می گذارم!؟

دوستتون دارم، شاد باشید 

دلوم خونه!

دلوم خونه!

خونه ویرونه!

شب است!

شب تاریک!

شب سرد!

شب سیاه!

دلوم خونه!

دلوم بارون مخواد!

باید بگریم!

بگریم!

بگریم!

بگریم!

تا صبح شه!

ولی جاش موخوبوم!؟

خانه ام خاکستریست

خانه ام خاکستریست،

آسمانم آبیست،

دشت دلم خون است،

زیر پایم زمین سنگیست،

درخت وجودم سرسبز است،

گلم می نالد

و چشمانم می بارد

ببار ای باران ببار

بر دشت خونبارم ببار

سنگ ها را بشور و ببر

مرا به دریا برسان

مرا به زیر ابرها برسان

من خشکیدم

من در برهوت تنهاییم خشکیدم!