باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

ما نسل نخودیا

امروز یه ویدئو دیدم از یه جلسه ی تلویزیون اینترنتی که چند تا کارشناس بحث می کردن و یک جوان دهه هشتادی هم نظراتش را گفت، اصلا این جوانان دهه هشتادی شبیه ما نیستن همچین با اعتماد به نفس و تند تند حرفش رو به کارشناس ها زد و شستشون و پهنشون کرد که اونا هم حرفی برای گفتن نداشتن!

آقای جوان گفت ما به این نتیجه رسیدیم راه تغییر از خیابان نیست و هزینه دادن برای تغییر اندازه ای داره!

بعد به یاد ما نسل دهه شصتی ها افتادم که تا ما جوون بودیم همه چیز به میل پیرها بود و حالا هم یه نسل خیلی جدی اومدن که خودشون اون جور که دوست دارند کشور رو بسازند و ما و نظرمون انگار نخودی بودیم، به زور اگه اون قدیمیا با پارتی بازیمون می دادن و در مقابل این جوان ها هم حرفی نداریم و فکرها و باورهامون رو نمی پسندند و بازیمون نمیدن!

تازه میگن دکتر مجتبی شکوری که رتبه دو رقمی کنکور داشت و شریف درس خونده بود و کارشناس برنامه های تلویزیونی و اینترنتی هست اعتراف کرده با سهمیه به اون رتبه رسیده و همیشه می گفته خانواده ش فرهنگی هستند ولی حالا معلوم شده پدرشون روحانی هستند و موفقیت هاش با رانت پدرش بوده، یه بار دکتر مجید حسینی گفت هر کی تریبون در جامعه داره با رانت بهش رسیده و گفت خودمم هم همین طورم ایشونم خانواده ش فرهنگی بودن و رتبه ی خوب داشته و دانشگاه تهران علوم سیاسی خونده!

فقط مثل اینکه من خول بودم و فکر می کردم با تلاش میشه به موفقیت رسید که منم، آدم ها، ناکارم کردن و خونه نشینم کردن تازه داشتم می شکفتم که تبر زدن به ریشه م، از زندگی ساقتم کردن البته مثل من زیاده دهه هشتادیا هم ما رو دیدن و نمی خوان سرنوشت ما رو داشته باشند!