من از اول بچگی توی یه خانواده مذهبی شیعه بودم کشورم که شیعه بود منطق و فلسفه ی شناختی ما بر اساس این مذهب بود! درست و غلط رو ساده و راحت می فهمیدم!؟ یه چیزایی رو هم از عرفان یاد گرفته بودم ولی پس زمینه ش مذهب شیعه بود!؟
اما تو این سال ها این قدر با مکاتب مختلف آشنا شدم همچنین آدم های مختلف که باورهام زیر و رو شده و دیگه نمی دونم درست چیه و غلط چیه!؟ یک چیزی از نگاهی درسته و در نگاهی دیگر غلط، حتی این طور درست و غلط صفر و یکی نیست یا این یا اون ، می تونه نسبی باشه و این منو گیج می کنه و تصمیم گیری رو برام سخت می کنه!؟
گاهی میگم برگردم به همون حالت قبل اما اون حالتم دیگه برام جذابیت نداره راضیم نمی کنه شیعه گری درسته خیلی چیزهای خوب داشت اما پیش پاافتاده بود ولی نمی دونم هم یعنی نمی تونم از خودم درست و غلط اختراع کنم چون در چنین جایگاهی نیستم و خودم می دونم عقلم محدود هست و خیلی جوانب کار رو نمی بینم ولی بدون دونستن درست و غلط هم نمیشه زندگی کرد!؟
بعضیا میگن باید از کفر و دین گذشت اما نمی دونم معناش اینه که دین رو بزاری زیر پات یا منظورشون چیز دیگه هست مثلا همین درست غلط دین رو روش فکر کنی، نمی دونم شاید این باشه ولی وقتی یه ارزش دینی رو زیر پا می گذاری خودت عذاب وجدان می گیری و به باورات خیانت کردی مگر اینکه واقعا باور نداشته باشی!؟
خیلی گیج و گمم، به قول حافظ : از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود / زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
خوب واقعا وحشتناکه درست و غلط رو ندونی!؟ یکی نیست بگه اون موقع که می دونستی عینا اجرا می کردی آیا؟! خیلی خطا کردم و باز هم خطا خواهم کرد تا یاد بگیرم!؟
بعدنوشت: کلا با فرهنگ ایرانی بیگانه شدم!؟ نمی دونم چرا!؟
بعدنوشت بعدی: می دونید دیگه از هر دینی حالم بهم می خوره، حرفای خوب می زنند ولی نمیشه اجراشون کرده، وقتی تو شرایط نامساعد هستی که زندگی خودت در خطره چه جوری می خوای اون جور که زرتشت میگه راست باشی یا اون جور که مسیح میگه بخشنده و مهربان یا اون جور که محمد میگه مطیع و تسلیم خدا!؟
بعدنوشت بعدبعدی: من خیلی بی عرضه ام کسی که وجود نداره به دستورات دینی تا پای جان عمل کنه منم، ایراد از اون ها نیست، ایراد از منه!؟