باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

درست و غلط

من از اول بچگی توی یه خانواده مذهبی شیعه بودم کشورم که شیعه بود منطق و فلسفه ی شناختی ما بر اساس این مذهب بود! درست و غلط رو ساده و راحت می فهمیدم!؟ یه چیزایی رو هم از عرفان یاد گرفته بودم ولی پس زمینه ش مذهب شیعه بود!؟

اما تو این سال ها این قدر با مکاتب مختلف آشنا شدم همچنین آدم های مختلف که باورهام زیر و رو شده و دیگه نمی دونم درست چیه و غلط چیه!؟ یک چیزی از نگاهی درسته و در نگاهی دیگر غلط، حتی این طور درست و غلط صفر و یکی نیست یا این یا اون ، می تونه نسبی باشه و این منو گیج می کنه و تصمیم گیری رو برام سخت می کنه!؟

گاهی میگم برگردم به همون حالت قبل اما اون حالتم دیگه برام جذابیت نداره راضیم نمی کنه شیعه گری درسته خیلی چیزهای خوب داشت اما پیش پاافتاده بود ولی نمی دونم هم یعنی نمی تونم از خودم درست و غلط اختراع کنم چون در چنین جایگاهی نیستم و خودم می دونم عقلم محدود هست و خیلی جوانب کار رو نمی بینم ولی بدون دونستن درست و غلط هم نمیشه زندگی کرد!؟

بعضیا میگن باید از کفر و دین گذشت اما نمی دونم معناش اینه که دین رو بزاری زیر پات یا منظورشون چیز دیگه هست مثلا همین درست غلط دین رو روش فکر کنی، نمی دونم شاید این باشه ولی وقتی یه ارزش دینی رو زیر پا می گذاری خودت عذاب وجدان می گیری و به باورات خیانت کردی مگر اینکه واقعا باور نداشته باشی!؟

خیلی گیج و گمم، به قول حافظ : از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود / زنهار از این بیابان وین راه بینهایت

خوب واقعا وحشتناکه درست و غلط رو ندونی!؟ یکی نیست بگه اون موقع که می دونستی عینا اجرا می کردی آیا؟! خیلی خطا کردم و باز هم خطا خواهم کرد تا یاد بگیرم!؟


بعدنوشت: کلا با فرهنگ ایرانی بیگانه شدم!؟ نمی دونم چرا!؟


بعدنوشت بعدی: می دونید دیگه از هر دینی حالم بهم می خوره، حرفای خوب می زنند ولی نمیشه اجراشون کرده، وقتی تو شرایط نامساعد هستی که زندگی خودت در خطره چه جوری می خوای اون جور که زرتشت میگه راست باشی یا اون جور که مسیح میگه بخشنده و مهربان یا اون جور که محمد میگه مطیع و تسلیم خدا!؟


بعدنوشت بعدبعدی: من خیلی بی عرضه ام کسی که وجود نداره به دستورات دینی تا پای جان عمل کنه منم، ایراد از اون ها نیست، ایراد از منه!؟

شستشوی مغزی

من چند وقته که پی بردم در بچگی توسط تلویزیون داخلی شستشوی مغزی شدم حتی والدینم که انقلابی بودن و خودشون جزو شستشوی مغزی داده شده ها بودن ما بچه ها را شستشوی مغزی دادند و این قدر فشار رومون آوردن که بعضی هامون ضد دین شد و من هم رفتم چسبیدم به عرفان!

نکته ی جالبش اینه که من در تعجبم که آقای خمینی با تحصیلات حوزوی چگونه چنین کاری کرده احتمالا دست هایی پشت پرده هستند که روحیه ی ایرانی رو خیلی خوب می شناسند و به روانشناسی و جامعه شناسی مسلط هستند!

حالا وقتی آگاه شدیم شستشوی مغزی شدیم لازم است که بیاییم و به باورهایمان شک کنیم ببینیم کدامشان درست است یعنی تجربه ثابت کرده درست است و کدامشان نادرست است و زندگی بهمان ثابت کرده اشتباه هستند من تا اینجایش را رفتم هنوز نظام باور خودم را خلق نکردم اگر بفهمم چی درست است و با عقل و منطق جور در می آید و تجربه هم درستی اش را نشان می دهد حتما اینجا بیان می کنم!

دفاع از دین

امروز داشتم صحیفه سجادیه می خوندم، داشت خدا رو ستایش می کرد، می گفت من در صلب پدرم بودم، بعد رفتم در رحم مادرم رشد کردم، پاره گوشت شدم و ...! خوب این اعتقادات رو ما می دونیم در علم این جور نیست، آدم وقتی این چیزها رو در کتاب های دینی می بینه با خودش میگه از کجا معلوم بقیه حرفاشون و اعتقاداتشون همین جور نباشه؟!

برای همین من از نوجوانی تصمیم گرفتم اصرار روی درستی اعتقادات دینی نداشته باشم با کسی هم بحث نمی کنم، از کجا بدونم کدوم درسته؟! آدم در طول زندگی هر چی رشد و بلوغ پیدا کنه یه حقایقی براش مسجل میشه، لازم نیست از اول ایمان صد در صدی داشته باشی، احتمالش هست درست باشه احتمالش هست نادرست باشه، میریم جلو تا خدا خودش حقیقت رو نشونمون بده، شاید بعضیا بترسن، خیلی ها دوست ندارن این طور باشند دیگه اونا اگر می خوان خودشون رو گول بزنن خودشون می دونند ولی ما در دنیایی زندگی می کنیم هیچی قطعی نیست، صد سال بود میگفتن جهان با انفجار بزرگ به وجود آمده حالا داره رد میشه، یا همین ژنتیک و رشد و تولد انسان هر روز یه چیز جدید کشف میشه، اون وقت کسی نیست بگه شما از شگفتی عالم متحیر نمیشید چسبیدید به یک سری اعتقادات قدیمی!؟

یا مثلا خیلی جالبه این شبکه ی کلمه، به زور می خواد ثابت کنه شیعه ها مشرکن، از اون ور شیعه ها بهش پیام میدن می خوان ثابت کنن اینا مقرضن و گمراه!؟ مسلمان با مسلمان در میفته همو مسخره می کنن و تهمت به هم می زنن برای هم قرآن می خونن بعد میگن جل الخالق انگار این کتاب الان نازل شده ! بابا شما دارید 1400 سال در جا می زنید هنوز گیر همون چند تا آیه اید!؟  هیچ نوآوری نکردید، هر کسی هم یه حرف نو زد سرش رو کردید زیر آب! دنیا کجا رفته مسلمونا هنوز در حال زد و خورد با هم هستند! روزگار دین ها تموم شده روزگاری که بشر این قدر بالغ و آگاه نبود تموم شده البته هنوزم در حال جنگه، خاورمیانه هنوز گرفتار جنگ مذاهب و ادیانه البته الان دیگه دین ها و مذاهب دستاویز عوام فریبی هستند بازیچه ی سیاست و قدرت شدند و خیلی ها هم گول می خورند بعضی ها طرفدار تیم فوتبالن بعضیا هم طرفدار یه دین هر دو همان قدر کودکانه فکر می کنند!

خدا رو شکر ما که چندان گول نخوردیم، خدا حافظ باشه، خدا خودش راه و چاه رو نشون میده ولی کیه که حواسش باشه!؟

یه نکته!

الان داشتم آهنگ گوش می کردم با خودم گفتم ما نسلی هستیم که بانو هایده رو از حضرت زهرا بیشتر دوست داریم، خوب دیگه وضعمون از همین جا روشنه! خخخخخ

جدا به جز امام علی و امام حسین و حضرت مریم دیگه به هیچکس از بزرگان ادیان ارادت خاصی نداشتم، متاسفانه به ما درست معرفیشون نکردند خودمونم دنبالش نرفتیم!

به جای صوت قرآن حوصله مون که سر میره آهنگ عاشقانه گوش میدیم، به عشق بیشتر از دین و خدا علاقمندیم البته من ایرادی توش نمی بینم، میگن هر کی عاشق باشه و مخفی کنه و فوت بشه، شهید حساب میشه، عشق را دست کم نگیرید!

اما خوب شاید این فکرای سرزنشگرانه من به خاطر این باشه که تو خانواده ی مذهبی بزرگ شدم، مامانم دوست داشت قاری و حافظ قرآن بشم اما من همیشه متنفر بودم و ازش در می رفتم، نمره ی دینی و قرآنم از همه درسام کمتر بود، این قدر سرکوفت خوردم به خاطرش ولی لذت می بردم می خندیدم!

می دونید راستشو بخواین اعتقادات برای من خیلی مهمه و از اول زیر بار هر چیزی نرفتم، به این راحتی چیزی رو قبول نمی کنم اگر الان به یه چیزهایی از ادیان و مذاهب اعتقاد دارم به خاطر این هست بهم ثابت شده واسش اشک ریختم!

خلاصه که خدایی که من شناختم می دونه که تو این دنیای پر اطلاعات و ایده به این راحتی نمیشه چیزی رو پذیرفت بهت فرصت میده خودت امتحان کنی، خودت شناخت پیدا کنی، اتفاقا به اون کسی که خودش شناخت پیدا می کنه بیشتر علاقه داره تا اونی که کورکورانه یه چیزی رو می پذیره یا رد می کنه!

تعصب

یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستانِ پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاه هایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار می آیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشید. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.

#برتراند_راسل


من که واقعا از طرفدارای نظام حوصله م سرمیره و دیوونه می دونمشون تو ماهواره هم دنبال دروغ هاشون می گردم!

جلسات تعلیمی مسیحیت که می رفتم این قدر حرص می خوردم از بعضی حرفاشون، با خودم می گفتم از دست مسلمونا راحت شدم خودمو انداختم تو دامن مسیحی ها، از اون جلساتم اومدم بیرون البته هنوز باهاشون در ارتباطم تازه اینا پروتستان بودند کاتولیک ها که حتما داغ ترند!

گاهی می زنم شبکه ی کلمه تو ماهواره، وای از دست اونا حرص می خورم با اون ریشاشون!

کلا من با همه سر جنگ دارم نمی دونم چرا از اول بچگیم از این می ترسم مذهبی ها بهم دروغ بگن و متظاهر و ریاکار باشند، شاید چون وقتی بچه بودم بهم ثابت شد والدینم دین و ایمان درستی ندارند چون اخلاق نداشتند و به هم برچسب های این جوری می زدند، البته بعدا که بزرگ تر شدم فهمیدم اونا مهارت های زندگی نداشتن و هر دو اختلال شخصیت داشتند!