باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

روان رنجوری

چیزی که فهمیدم اینه که از بچگی از فیلسوف ها و عارف های روان رنجور خوشم می اومده و جذبشون میشدم!

کسایی مثل شیخ بهایی یا امام سجاد روان رنجور نیستند عاقلند برای همین خیلی حرفاشون از بچگی بهم نمی چسبید!

ولی حالا می فهمم که دنبال اون روان رنجورا رفتن وضع روانم رو بدتر کرده، اگه حرفای آدم های عاقل رو گوش می کردم این طور نمیشد!؟

البته بعضی وقت ها فکر می کنم اینا هم یه مشکل دیگه داشتن که مثل من نبوده!

دیگه اون موقع که حرف های روان جورهای مشابه خودم رو میشنیدم یا می خوندم و خوشم می اومد باید فکر اینجاشو می کردم! کاملا نفسانی بوده و لذت می بردم از تیکه هاشون! دل خنک کنک بوده اما راه حل درستی برای درمان درد نبوده!

البته این جوری نبوده که اصلا کمک نکنن ولی لازمه که تشخیص بدی این حرف طرف از روی آگاهیشه یا از روی روان رنجوریش!

اینا رو میگم که شما درس بگیرید این کارها رو نکنید وگرنه برای من چه سودی بیام اینجا از خودم و اشتباهام بگم!؟ می دونمم بیشترتون خوشحال میشید آخه حسودید، من که به هر روشی دست زدم بلکه مردم درست بشند اما کافی نبود! دیگه بهتره برم تو افق محو بشم از دست هم راحت بشیم!؟