باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آخه مگه میشه اخبار ندید؟!

وقتی این قدر تحولات داره سریع اتفاق میفته مگه میشه اخبار ندید؟! آدم پیش وجدان خودش ناراحت میشه!؟ من در آرامش باشم دیگران در سختی و عذاب؟! من به فکر خودم باشم و دیگران هیچکس براشون اهمیت قائل نباشه؟!

دیروز تاکسی اون مسافتی که همیشه دو هزار تومن بود رو ده هزار تومن گرفت!؟ این قدر قیمتها رفته بالا!؟ دکتر ویزیتش 200 هزار تومن!؟ داروخونه نزدیک 500 هزار تومن!؟ 

بعد تا میری چهار قدم توی خیابون گدا و زباله گرد می بینی این قدر که زیادند وقتی کمک می خوان نمیشه کمک نکنی که!؟

من اصلا ادعا ندارم آدم رئوف و نازکدلی هستم نه اتفاقا اونی که این طور باشه خواب راحت نداره دنبال این می گرده که این شرایط رو عوض کنه، من این طوری نیستم دل خوشی هم از آدم ها ندارم ولی بازم انصاف نیست این طور زندگی کنند!؟

این قدر دلم می خواد اعصابم آروم باشه و برم دنبال زندگی خودم اما نمیشه!؟ نمی تونم!؟