باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

نمی توانم بنویسم

دلم می خواهد بنویسم

اما نمی توانم بنویسم

نمی دانم چه بگویم؟!

تلویزیون و اینترنت اخبار را آن جور که خودشان می خواهند مخابره و تفسیر می کنند!

شبکه های اجتماعی فیلتر هستند گاهی که می توانی سرکی بکشی می بینی پر از شایعه هستند!

بیرون در خیابان در بیشتر نقاط شهر اوضاع عادیست!

مردم می خواهند زندگی کنند زندگی!

یک زندگی شرافتمندانه و بی دغدغه!

چرا برای رسیدن به این خواسته باید این همه هزینه، این همه جوان داده شود؟!

چرا این قدر راحت خون می ریزید؟!

به هر دو طرف می گویم!

هر چقدر فکر کردم چه بگویم که اوضاع آرام بگیرد هیچ چیز به ذهنم نرسید!؟

تقریبا دیگر کار از کار گذشته است!

دیگر نمی شود این خون ها را پاک کرد!

متاسفم برای همه یمان

درد روی درد هم می گذاریم

زخم به زخم هم می زنیم

و خوشحالیم

چرا ما این طور شدیم؟!

چرا مقابل همدیگریم؟!

چه شده؟!

چه بر سرمان آمده است؟!

نمی دانم هیچ نمی دانم!

اشک ریختن تنها اشک ریختن

تمام کاریست که از دستم بر می آید!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد