باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

عشق برابر یا فدای عشق شدن

امروز یک مقاله می خواندم در مورد زنان شاد، یک نکته اش این بود که زنان شاد دنبال عشق برابر یا پایاپای هستند به خودشان احترام می گذارند وقتی پارتنرشان می رود آن ها هم رهایش می کنند خوب این منطقیست.

اما من فکر می کنم برای درآمدن از منیت باید خودت را فدای عشق به یک نفر کنی البته این دلبخواهی نیست باید برایت پیش بیاید.

به نظرم اینکه الان شاعر آنچنان مطرحی هم نداریم برای همین خاطر است اعتقاد به عشق پایاپای، طرف که رفت می گویند به درک، رفت که رفت، یکی دیگر را پیدا می کنم!؟

من که اگر نسیبم شود باید پنهان عشق او ورزم چون که معشوقم رفت بعضی ها می گویند خودت را کوچک نکن اما نمی دانند این خود را کوچک کردن نیست اتفاقا آنکه وقتی پارنترش می رود ولش می کند کوچک است.

هر بار عاشق می شوی پخته تر می شوی هر بار عشقت عمیق تر می شود نسبت به دفعه ی قبل اما رنج عشق بردن جنم می خواهد که هر کسی ندارد البته گاهی کائنات مجبورت می کند آش کشکت هست باید بخوری.

من هم با این بالا و پایین شدن ها و عقب و جلو رفتن ها می سازم و می سوزم اگر طرحواره دارم خوب این هم بخشی از فرآیند است هیچ وقت عشق را گدایی نکردم می گفتم در شخصیتم نیست اما این بار شاید تن به این هم بدهم در کوی عشق چه جای شخصیت است؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
رز دوشنبه 12 دی 1401 ساعت 18:37 https://willnik.blogsky.com/

نه چطوری میخوای هم دیوونه باشیی هم منطقی؟
میشه منطقی بود و دوست داشتن رو تجربه کرد اما شوریدگی و عشق با منطق نمیخونه...
راستش من زیاد طرفدار شوریدگی نیستم چون نمیتونم خودمو فدای مخلوق دیگه ای کنم عموما معتقدم همین که به خودم لطف کنم و خودم رو نجات بدم عاشقی کردم...
نیازی نمیبینم دیوانه و مجنون مخلوق دیگه ای باشم برا همین عقلانی فکر میکنم، عقلانی دل میبندم و عقلانی دوست میدارم

مرسی بابت توضیحات

در گفتگویی از استاد محمدابراهیم جعفری سخنی زیبا از ایشون شنیدم که میگفت اگر عشق به حدی نرسه که خودِ عاشق بودنه که مهمه، اون عشق نیست. میخواد تصاحب کنه یه چیزی رو...

و چقدر زیباست این سخنِ استاد
میخواهی بمان، میخواهی برو. رفتنِ تو دل انگیز تر از آمدنِ دیگریست. اون اگر رفته چیز بهتر از منی رو پیدا کرده که رفته، ولی من عاشقم. برای همین میگم تنها یک چیز را بیشتر از تو دوست دارم، این که تو را دوست دارم!


من خودم درد عشقی کشیده ام که مپرس ولی همچنان عاشقم
هر روز بیشتر از روز قبل و
این درد به صدهزار درمان ندهم

بسیار عالی سپاسگزارم

رز شنبه 10 دی 1401 ساعت 16:41

شاعرا که منطقی نیستن ماهش
اگه میخوای خوب زندگی کنی باید منطقی باشی
ولی شاعرا شاعرن نه اهل منطق

واقعا نمیشه یعنی هم منطقی بود هم عاشق و شوریده و دیوانه؟! چه بد شد!؟
البته به نظر من دیوانگی هم منطق خودش رو داره!
ولی عجب حرفی زدی رز عزیز من رو به فکر بردی؟! واقعا!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد