این که با خدا دوست بشی و انس بگیری خیلی خوبه اما کافی نیست!
این که بتونی توی سختی و مشقاتی که برات اتفاق میفته هنوز این رابطه رو حفظ کنی و پشت به خدا نکنی اصل داستانه
اگر با کوچکترین زخمی که بهت می رسه زبون شکوه و شکایت رو باز کنی و یادت بره شکرگزار باشی یعنی دوست داشتنت اون قدرا نیست
البته همه ی اینا مرتبه داره و هر کسی ممکن هست بلغزه اشتباه کنه توبه و پشیمونی برای همینه یعنی ممکن هست من رو به شکایت بیارم یا حتی به خدا پشت کنم اما دوباره می تونم برم سمتش و جبران کنم اشتباهاتم رو!
قرار نیست من اول خط مثل اونی باشم که پله صدمه
چند روز پیش توی یکی از وبلاگا نوشته بود امام باقر بچه ش فوت می کنه بعد با روی خندان میاد پیش اصحابش اونا هم تعجب می کنن میگن چطور ممکنه ایشونم میگه ما امامان تو مصائب این طوری هستیم!
حالا اگه عکس اون آقایی که اینو نوشته بود می دیدید ترشرو و عبوس بود!؟
یه نکته اینجا هست که من گفتم چند خط قبل، امام باقر رو پله ی صدم بوده این چیزا رو معنا نداره واسه آدم هایی که تو پله ی یازدهم هستن تعریف کنید چون از پسش برنمیان بعد ناامید میشن یه عده هم که دست به تظاهر می زنن که بگن ما هم بله!
نکنید این کارا رو با خدا و دوستاش، جهنم رو می خرید برای خودتون!
سلام

یکیش خودم متاسفانه 
بعضی ها هستن که وقتی مشکل و مصیبت سرشون میاد یاد خدا میکنن
ولی وقتی خرشون از پل بگذره خدا رو فراموش، میکنن
ای کاش دوستی با خدا همیشگی باشه
خیلی ممنونم که به وبم سر زدید
سلام
بله اینم هست
خواهش می کنم