ندا رسید به جانها که چند میپایید
به سوی خانه اصلی خویش بازآیید
چو قاف قربت ما زاد و بود اصل شماست
به کوه قاف بپرید خوش چو عنقایید
ز آب و گل چو چنین کنده ایست بر پاتان
بجهد کنده ز پا پاره پاره بگشایید
سفر کنید از این غربت و به خانه روید
از این فراق ملولیم عزم فرمایید
به دوغ گنده و آب چه و بیابانها
حیات خویش به بیهوده چند فرسایید
خدای پر شما را ز جهد ساخته است
چو زندهاید بجنبید و جهد بنمایید
به کاهلی پر و بال امید میپوسد
چو پر و بال بریزد دگر چه را شایید
از این خلاص ملولید و قعر این چه نی
هلا مبارک در قعر چاه میپایید
ندای فاعتبروا بشنوید اولوالابصار
نه کودکیت سر آستین چه میخایید
خود اعتبار چه باشد بجز ز جو جستن
هلا ز جو بجهید آن طرف چو برنایید
درون هاون شهوت چه آب میکوبید
چو آبتان نبود باد لاف پیمایید
حطام خواند خدا این حشیش دنیا را
در این حشیش چو حیوان چه ژاژ میخایید
هلا که باده بیامد ز خم برون آیید
پی قطایف و پالوده تن بپالایید
هلا که شاهد جان آینه همیجوید
به صیقل آینهها را ز زنگ بزدایید
نمیهلند که مخلص بگویم اینها را
ز اصل چشمه بجویید آن چو جویایید
مولانا
ممنون بابت راهنمایی.
خواهش می کنم
دنیای زیبایی رو به تصویر میکشه مولانا.
چقدر این بیتش برام آشناست
به کاهلی پر و بال امید میپوسد
نمیدونم چرا هیچ وقت نرفتم دنبال تفسیر و یادگیری اشعارش
بله خیلی قشنگه
کتاب آقای دکتر اعتمادی در مورد مولانا خیلی خوبه اسمش به عبارت آفتاب
هر چقدر خودتون بخونید بیشتر می تونید بفهمید شرح ها و تفسیرها خوبه ولی در واقع همون قدر که خودتون می فهمید و میگیرید ازش برای شماست