باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

گاهی دلم می خواهد ...

گاهی دلم می خواهد بروم یک جایی که هیچ انسانی نباشد در کوه در دشت، جایی که آرامش باشد اما می ترسم از پس نیازهای اولیه ام برنیایم و یا اینکه امنیت جانی نداشته باشم مثلا یک مرد بیاید یا یک مار یا یک گرگ!

بعد با خودم می گویم من هم باید یک سگ داشته باشم تا از من دفاع کند و با هم دوست باشیم اما غذا چی بخوریم!؟ هوا گرم می شود سرد می شود!؟ اگر مریض شویم چه!؟ لوازم بهداشتی نداریم!؟ حموم و دستشویی نداریم که!؟

من بچه شهر بلد نیستم روی پای خودم زندگی کنم نیازمندم به یک عالم امکانات اولیه ی زندگی!؟ واقعا وقتی این فکرها را می کنی می بینی اون هایی که در مناطق بی امکانات زندگی می کنند چگونه این کار را می کنند!؟ تازه لب هایشان هم خندان تر از ماست!؟

نظرات 4 + ارسال نظر
رحیمی چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت 16:12 http://oxygen-o2.blogsky.com

کمبود امکانات را اگه نتونی برطرف نمایید تحمل می کنید و پس از مدتی عادت می کنید

HaaMed چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت 10:55 http://www.milkaan.blogsky.com

باور کنید هرچی امکانات کمتر باشه کمتر حرص میخورید.

وجدان بیدار چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت 10:39 https://zhobin66.blogsky.com

شوما بری دشت و کوه و بیابون گرگ بیاد خوب آدم رو میخورد ...
شوما هم مثل این تراویس بیکل ما مسافرت لازم می زنی ...
ای بابا اعیاد نزدیکه من هم توی این 40 سالگی نتونستم یک
نسترن یا رها موسوی چشم رنگی پیدا کنم ؟ حالا چیکار کنم من بینوا ؟

گیل‌پیشی چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت 09:03

واسه مسافرت چند روزه خوبه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد