باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

احترام و شر

یادمه راهنمایی بودم توی یکی از کتاب های سعدی خوندم اون شخصی که شرش بیشتره، بیشتر بهش احترام بگذار تا از شرش در امان باشی، البته این رو واسه ی درباریان و پادشاهان گفته بود ولی من روی همه ی مردم اجراش کردم به خصوص مردا که اکثرا شرن، یه جور سیاسته دیگه البته اگر آدم محترمی ببینم واقعا بهش احترام می گذارم اما در پیش اکثر آدم ها به خصوص پسرها و مردها احساس امنیت نمی کنم و با اینکه خیلی آدم های بدی معلوم میشن بهشون احترام می ذارم تا برام شر درست نکنن چون مردهای ایرانی خیلی هم بدلج و بدغیض هستند و عقده ی زیادی از زن ها دارن و می خوان به زن ها زور بگن، نمی دونم مادرهای ایرانی با پسرهاشون چی کار می کنن که چنین دست گل هایی تربیت می کنند!؟

البته میگن روزگار عوض شده و مردها هم فهمیدن هر کار بکنن نمی تونن حریف عقل زن ها بشن و به نفعشونه مثل آدم با زن ها رفتار کنن تازه من خیلی از شیوه های زنانه خبر ندارم برای اینکه بچه بودم بین پسرها بودم و یه مدلیم بین دختر و پسر!؟

ولی باید بگم خیلی از این احترام گذاشتن به آدم های بد ضرر دیدم، مجبور بودم به هر خری احترام بگذارم استاد یا هر کسی که کارم پیشش گیر بوده و اونم حسابی گربه برقصونه و ما هم جرئت نداشته باشیم اعتراض کنیم چون بیشتر لج می کنن تقصیر اکثر زن هاست که این شیوه رو دارن و الکی مردها رو گنده می کنن که به خواسته ی خودشون برسن اگه همه ی زن ها با هم باشند این جوری نمیشه اما هیچ وقت همه ی زن ها با هم نمیشن!

در ضمن هر کسی احترام می گذاره که احترام دریافت کنه اگر شما به کسی احترام نمی گذارید و هنوز دیگران بهتون احترام می گذارند یا به خاطر خودشان است یا به خاطر اینکه خجالت بکشید و آدم بشید یا طرف خیلی بدبخت و فلک زده است که تجربه به من ثابت کرده این دسته از همه پدرسوخته ترن!

دزدی اطلاعات

من می دونستم ربات های تلگرام امن نیستند اما نمی دونستم این قدر دسترسی به همه ی اطلاعات دستگاه دارند!؟

این رو بخونیدhttps://www.linkedin.com/pulse/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D9%82%D8%AA-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%AF-

اصلا یه وضعی شده آدم هایی که اصلا نمی شناسم لینک عضویت ربات همستر رو برام می فرستن خوشبختانه فیلترشکنم کار نمی کنه مگه اینکه با لپ تاپ برم تلگرام!

تازه یه خبر دیگه هم خوندم که چت هامون با هوش مصنوعی chatgpt ممکنه دزدیده بشه کما اینکه تا حالا دزدیده شده!

خیلی باید مواظب امنیت اطلاعاتمون باشیم حالا درسته که با ما کسی کاری نداره و اطلاعاتمون به درد کسی نمی خوره ولی دولت ها هم زیر نظرمون می گیرن این اصلا خوب نیست!

گوشی ایرانی

چند شرکت در ایران در حال طراحی و ساخت گوشی هوشمند هستند این شرکت ها به روش مهندسی معکوس گوشی های خارجی در تلاش برای ساخت گوشی ایرانی هستند!

امروز این خبر را دیدم و سوالی که پیش می آید این است آیا این گوشی ها امنیت دارند؟ یا مثل نرم افزارهای ایرانی جاسوسی شهروندان را می کنند!؟

گویا اگر این گوشی ها به تولید برسند واردات گوشی های خارجی ممنوع خواهد شد!

گاهی دلم می خواهد ...

گاهی دلم می خواهد بروم یک جایی که هیچ انسانی نباشد در کوه در دشت، جایی که آرامش باشد اما می ترسم از پس نیازهای اولیه ام برنیایم و یا اینکه امنیت جانی نداشته باشم مثلا یک مرد بیاید یا یک مار یا یک گرگ!

بعد با خودم می گویم من هم باید یک سگ داشته باشم تا از من دفاع کند و با هم دوست باشیم اما غذا چی بخوریم!؟ هوا گرم می شود سرد می شود!؟ اگر مریض شویم چه!؟ لوازم بهداشتی نداریم!؟ حموم و دستشویی نداریم که!؟

من بچه شهر بلد نیستم روی پای خودم زندگی کنم نیازمندم به یک عالم امکانات اولیه ی زندگی!؟ واقعا وقتی این فکرها را می کنی می بینی اون هایی که در مناطق بی امکانات زندگی می کنند چگونه این کار را می کنند!؟ تازه لب هایشان هم خندان تر از ماست!؟

صداقت

من سعی کردم صادق باشم البته در جاهایی نبودم!

به نظرم در چنین جامعه ای صادق بودن ابلهانه است!؟

اما این ریسک را کردم!

تا ببینم چه نتیجه ای می دهد!؟

به نظر من هر چه عقایدت و جزئیات زندگیت پنهان تر باشد بیشتر امنیت داری!؟

متاسفم که دنیا این قدر برایم تیره و تار است اما برای من این طور است!؟

بدبینی کمکم می کند دیگر ضربه نخورم البته که فرصت های جدید را از دست می دهم اما برای من ضربه نخوردن اولویت دارد!

همین ها را که گفتم خودش ریسک است اگر کسی در این موارد چیزی در موردم بداند می آید و برایم نقشه ی شوم می کشد!

اما من باز ریسک کردم!

چون باید حرف می زدم!

مالیخولیا دست از سرم بر نمی دارد!

من خیلی ترس دارم!

در عمق وجودم!