باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خود بودن و آزادی

من هنوز دقیقا نمی دانم منظور از خود بودن که غربی ها به آن اشاره می کنند چیست اما خودشان هم می گویند تا وقتی که به دیگران آسیب نمی رسانی می توانی خودت باشی.

حال سوالی که پیش می آید این است که آن بخش از من سرکوب شده است یا نادیده گرفته شده است برای بروزش چه کار می توان کرد؟! و آیا آن هایی که مرا تربیت کرده اند و با آن بخش این گونه رفتار کرده اند چه منظوری داشته اند!؟ 

مثلا در زمان مولانا موسیقی و رقص حرام بوده است مولانا بعد از طی طریق می خواهد آن بخش علاقمند به موسیقی و رقصش را بروز دهد او رقص سماع و موسیقی خاص خودش را ابداع می کند نمی آید همان رقص و موسیقی متداول را امتحان کند بلکه چیزی متعالی تر خلق می کند.

از طرفی دیگر ما در عرفان اسلامی مراتب سیر نفس داریم نفس اماره اولین هست همان حیواناتی که در درون داریم بعد نفس لوامه است که به نظر من بر اثر تربیت به وجود می آید بعد نفس ملهمه است که به وسیله ی ایمان و دین ساخته می شود و بعد هم نفس های بعدی!؟

وقتی می گوییم خودت باش آیا منظور همان نفس اماره است؟! من نمی توانم رابطه ای بین نظرات غربیان و عرفان اسلامی پیدا کنم!؟ یک جورهایی به تناقض می رسم و به این نتیجه می رسم که خود بودن هم یکی از افسانه های دنیای مدرن است که با معنویت جور در نمی آید!؟

در ضمن من به این نتیجه رسیده ام که ما دو نوع آزادی داریم آزادی خاکی و آزادی متعالی اما نمی توانم این تقسیم بندی را روشن توضیح دهم چون در ذهن خودم هم چندان روشن نیست!؟

نظرات 1 + ارسال نظر
یک مرد شنبه 20 اسفند 1401 ساعت 13:28 http://Whiteshadow.blogsky.com

جالب بود

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد