باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

ای کاش شاعر بودم!

ای کاش شاعر بودم تا می توانستم آن چه درونم هست را روی کاغذ بیاورم!؟

من غزلی ناتمامم!؟

در برهوت بی کسی مانده ام!؟

کلمات نمی توانند آنچه درونم هست را انعکاس دهند!؟

حرف زدن کاریست بیهوده!؟

نظرات 2 + ارسال نظر
monparnass دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 05:50 http://monparnass.blogsky.com

"نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین ، سپیده سر نمی‌زند "
عجب شعر تلخی

بی اختیار یاد فیلم دختران انتظار افتادم
چرا تو و گیل پیشی توی این فصل بهار که طبیعت انقدر زیبا شده رفتین توی فاز غم و افسردگی ؟

این حرفها و احساسات مال پاییز و زمستونه
زورکی همه که شده خودتو شاد نگه دار
اصلا برو فیلم کمدی ببین
چند تا از آثار جری لوییس رو دیدی ؟
برو دانلود کن و بخند و شاد باش

شاعر گفته :
شیشه غم را نکوبی گر به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

منتظر نباش کسی بیاد و شادت کنه
تو شاد باش
اونوقت اون سر و کله اون کس هم پیدا میشه

این روزها
همه غذای آماده دوست دارن
حوصله ندارن برای آماده سازی غذا سختی بکشن
حتی اگر بهترین مواد اولیه هم دم دست باشه

منتظر کسی نیستم
کلی نوشتم
کلی از همه خلق ناامید شدم

گیل پیشی یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 19:01

یاد یه شعر حبسیه افتادم:
نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد