باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

به عشق 10 سال پیشم

من خوابت را دیده بودم که عاشقت شدم وگرنه عمرا عاشقت نمی شدم!

تو مرا دچار تروما کردی

گویا کارت بود نخ دادن به این و آن و من نمی دانستم

با داشتن خانواده چطور به خودت جرئت می دهی دخترهای جوان را طعمه ی خود کنی؟!

و چه راحت ترسیدی و جا زدی!؟

ولی با این همه من هنوز دوستت دارم

وقتی می بینم هنوز عاشق یک همچین موجودی هستم به فلاکت خودم پی می برم!

نمی دانم این چه قسمتی بود!

ولی تو و یک نفر دیگر باعث شدید به همه بدبین شوم و دیگر نتوانم حتی با یک نفر دوست شوم!

خیلی ظالمید!

چه دردی کشیدم!

چه بی قراری ها کردم!

و تو عین خیالت نبود!

هیچکس نفهمید!

برای اینکه خودم را تسکین دهم هی چت کردم!

هی چت کردم با آدم هایی که اگر این طور نبود هیچ وقت سراغشان نمی رفتم!

اما من می دانم شاید در ظاهر آدم بدی بودی و کارهای بدی می کردی اما عمق چشمانت یک روح خوب بود حیف که قدرش را ندانستی!

من آن روح را دیدم و عاشقش شدم!

دیگران هر چه می خواهند بگویند!

نظرات 1 + ارسال نظر
گیل‌پیشی پنج‌شنبه 11 خرداد 1402 ساعت 14:20

عشق پدیده پیچیده‌ای هست. با منطق برو جلو

دیگه وقتی دلت گرفتار بشه منطق کاری از دستش برنمیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد