آقای علیرضا افتخاری همیشه می خوند: زندگی چیست؟ خون دل خوردن، زیر دیوار آرزو مردن!
ما بچه بودیم نمی فهمیدیم چی میگه اما حالا یه جورایی می دونم گویا دیگه وارد میانسالی شدم و خیلی چیزها رو با پوست و گوشت و استخونم فهمیدم!
خوب انگار قاعده ی دنیا همینه، نمیشه که واسه من استثنا قائل بشه اما من هنوز راحتی رو می خوام میگن این راحتی رو ترجیح دادن واسه اینه که هنوز کودکی و کودک درونت حقیقت زند گی رو قبول نکرده هنوز تو عالم بچگی هست!
بعضی بچه ها هستند واسه درس تحت فشار قرار می گیرند کلی استرس می کشند ولی من این طور نبودم از طرفی باهوش بودم از طرفی هم والدینم می دونستند بهم فشار بیارند جواب برعکس می دم کلا هم درس خوندن دخترا خیلی براشون مهم نبود اتفاقا دخترا بهتر درس خوندند و خوب به راحتی درس خوندم و بالا اومدم سختی نکشیدم! سختی رو از وقتی کشیدم که رفتم سر کار!
خلاصه روی مرزم بین جوانی و میانسالی نوسان می کنم و در کش و قوسم از طرفی می خوام راحت باشم از طرفی هم می خوام رشد کنم!
پی نوشت: اصل آهنگ مال یه خواننده ی افغانستانی هست به نام احمد ظاهر، ریمیکسشم هست حال و هواش فرق داره قشنگه
وقتی فشار نباشه نتیجه بهتره
چه می دونم
اسم اون خواننده، صدرالدین بود و شو تصویری این آهنگ خیلی قشنگ خونده
عه نمی دونستم می گردم دنبالش مرسی
این ترانه رو یه خواننده تاجیک هم خونده و خیلی هم قشنگ خونده
اسمش، پیدا کنم براتون مینویسم
مررسی