باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

کم طاقتی

دیگه واقعا کم طاقت شدم الان تو اخبار خبر کشته شدن پسر عموی مادر کیان پیرفلک را شنیدم جلوی خودم را گرفتم گریه نکنم!؟

واقعا چقدر راحت آدم می کشند دستانم دارد می لرزد نمی توانم چیزی بگویم!؟

خسته ام از این همه جور و فساد،از این همه خبر مرگ، از خودم، از این آدم ها!؟

چه کار کنم حالم خوب شود؟!


بعد نوشت: رفتم در دفترچه ام برای خدا نوشتم باید به رضای خدا رضایت دهیم ما حکمت مسائل و رویدادها را نمی دانیم جای شهیدان هم در بهشت است شاید باید خوشحال باشیم وقتی کسی شهید می شود چون رستگار می شود!


بعد نوشت ۲: پلیس ایران گفته است که فردی که کشته شده است با ماشین یک پلیس را زیر گرفته کشته است اما خانواده ی مرحوم می گویند که او چنین کاری نکرده است حالا حرف کدام یک را باید باور کنیم؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
گیل‌پیشی دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 13:57 http://Www.temmuz.blogsky.com


فساد محکوم به شکسته

کی برسه اون روز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.