من دقت کردم روزایی که حالم خوب هست اصلا تمایل به نوشتن ندارم و روزایی که حالم خوب نیست می نویسم!
از همین جا عذر می خواهم که اینجا شده بلاخونه ی من و اوقات شما رو مکدر می کنم!
سعی می کنم از این به بعد مطالبی از تجربیات خودم رو هم بنویسم البته اون ها رو تا الان هم نوشتم ولی بیشتر!
روزایی که حالم خوب نیست انگار عمیق ترم اما روزایی که دمم گردو می شکنه بیشتر می خوام از زندگی لذت ببرم و کاملا یادم میره یه روزی اون قدر حالم بد بود!
خلاصه که نمی دونم چرا این طور شدم اصلا چرا این قدر نیاز به حرف زدن و تخلیه شدن دارم قبلنا با هیچکس حرف نمی زدم دردم تو دلم می موند و همون قوی تر و عمیق ترم می کرد اما حالا!؟
البته می دونید همون دردا که حمل می کردم مریضم می کرد اما الان روزای سر حالی دارم مثل امروز!؟
روزهایی که شاد هستید از تجربیات و اتفایات مثبت بنویسید
البته اگر آمدید سمت نوشتن
باشه چشم
ایشالا همیشه از خوشیهات بنویسی
مرسی دوست مهربونم![](//www.blogsky.com/images/smileys/120.png)
هیچ ایرادی نداره اگه حال خوشی نداری و میخوای درد دل کنی
مرسی
آفرین