باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

روز نوشت امروز

امروز رفتم پیاده روی!

خیلی حوصله نداشتم یه مسیر کوتاه رو رفتم!

هوا عجب گرم شده؟!

برگشتنی از سوپرمارکت خرید داشتیم!

خرید کردم!

خوشمزه جاتم گرفتم!

جاتون خالی خوردم!

**********

امروز بوستان سعدی رو بالاخره تموم کردم!

پایانش خیلی قشنگ بود!

واقعا سعدی استاد به فکر انداختن آدمه!؟

به جاش کتاب درس حافظ دکتر محمد استعلامی رو شروع کردم!

میگه تعصب نداشته باشید رو حافظ!

کتاب رو خیلی ساله دارم!

دو جلده ولی هیچ وقت از اول تا آخر نشستم بخونمش!

یه غزلی رو نمی فهمیدم رفتم تو کتاب نگاه کردم!

روزانه یک غزل بخونم با مقدمه هاش، یه یک سال و نیمی طول می کشه!

************

دیگه از چی بگم؟

از دردم که درمان نشد؟!

از مردم شهر؟!

باز زلزله شده دیشب!؟

من که خواب بودم متوجه نشدم!

جنگم داره بالا می گیره!

برگ های جدیدی از تاریخ داره نوشته میشه!

نظرات 4 + ارسال نظر
محیا یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 21:15

خدا هم بیشتر از تحملت ازت نمیخواد

آره درسته

گیل‌پیشی یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 18:22 http://Www.temmuz.blogsky.com

ماشاالله روز خوبی بوده پس

آره شروعش خوب نبود اما بعدش عوضش کردم

محیا یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 18:14

من فهمیدم نگران بود فایده ای نداره من بعنوان ی مشاور مسئول زندگی خودم و مراجعینم هستم نه بیشتر... دغدغه ام نباید رو موارد دیگه بذارم. تو هم مسئول مراقبت از ایران و جهان نیستی... اگه هرکسی همینقدر که گفتم عمل کنه دنیا گلستان میشه...

من به خدا قول دادم

سمیرا یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 14:34

آفرین که پیاده روی رفتی، خوشمزه جاتم نوش جونت حافظ و سعدی هم آفرین داری که میخونی

مرررسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد