این کتاب درس حافظ، در مورد حافظ یه چیزایی میگه خیلی خوشم میاد در عین حال هم یه چیزایی میگه که واقعا ناراحت میشم و اخم میاد به ابروم!
من آدم متعصبی نیستم اما انگار هستم، امروز یه مقدار در مورد تعصب خوندم، انگار همه ی آدم ها کم و بیش دارند و خوب عامل اختلاف بین آدم هاست!
حالا اینو می خوام بگم، دوست ندارم کتاب درس حافظ رو بخونم چون حافظ برای من یه خورشید درخشان هست و نمی تونم تحمل کنم حرف هایی که بهش ربط نداره رو در موردش بزنند!
کلا هم فقط روی حافظ این تعصب دارم و شاید اگر پاش بیفته کورکورانه ازش دفاع کنم، چون که دوسش دارم، حالا بگید من چه کار کنم؟ آیا باید به خوندن کتاب ادامه بدم و نرم بشم؟ یا بی خیال کتاب بشم؟!
من هم سختگیرم، هم جدیم، هم تعصب دارم، اینا نشانه ی خامیست!
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خونآشامی است
مولانا
مثنوی معنوی
هوش مصنوعی میگه:
برای دوری از تعصب، میتوانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:
1- آشنایی با دیدگاههای مختلف: برای دوری از تعصب، باید به دیدگاههای مختلف آشنا شوید و سعی کنید نظرات و دیدگاههای مختلف را بشنوید.
2- انجام تحقیقات: برای دوری از تعصب، باید به صورت مستقل تحقیقات خود را انجام دهید و از منابع معتبر و متنوع استفاده کنید.
3- نقد سازنده: برای دوری از تعصب، باید به نقد سازنده و بدون تعصب پذیرش داشته باشید و سعی کنید با احترام به نظرات دیگران پاسخ دهید.
4- تجربههای جدید: برای دوری از تعصب، میتوانید تجربههای جدیدی را تجربه کنید و با فرهنگها، نژادها و طبایع مختلف آشنا شوید.
5- تمرین صبر و تحمل: برای دوری از تعصب، باید صبور و تحمل کنید و سعی کنید به دیگران با احترام برخورد کنید.
خب احتمالا با ادامه دادن خوندنش، یه جورایی خودت رو به یه چالش سازنده می کشی که تعصب نداشته باشی
امیدوارم