باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

درس حافظ و تعصب

این کتاب درس حافظ، در مورد حافظ یه چیزایی میگه خیلی خوشم میاد در عین حال هم یه چیزایی میگه که واقعا ناراحت میشم و اخم میاد به ابروم!

من آدم متعصبی نیستم اما انگار هستم، امروز یه مقدار در مورد تعصب خوندم، انگار همه ی آدم ها کم و بیش دارند و خوب عامل اختلاف بین آدم هاست!

حالا اینو می خوام بگم، دوست ندارم کتاب درس حافظ رو بخونم چون حافظ برای من یه خورشید درخشان هست و نمی تونم تحمل کنم حرف هایی که بهش ربط نداره رو در موردش بزنند!

کلا هم فقط روی حافظ این تعصب دارم و شاید اگر پاش بیفته کورکورانه ازش دفاع کنم، چون که دوسش دارم، حالا بگید من چه کار کنم؟ آیا باید به خوندن کتاب ادامه بدم و نرم بشم؟ یا بی خیال کتاب بشم؟!

من هم سختگیرم، هم جدیم، هم تعصب دارم، اینا نشانه ی خامیست!

سخت‌گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون‌آشامی است
مولانا
مثنوی معنوی

هوش مصنوعی میگه:

برای دوری از تعصب، می‌توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:

1- آشنایی با دیدگاه‌های مختلف: برای دوری از تعصب، باید به دیدگاه‌های مختلف آشنا شوید و سعی کنید نظرات و دیدگاه‌های مختلف را بشنوید.
2- انجام تحقیقات: برای دوری از تعصب، باید به صورت مستقل تحقیقات خود را انجام دهید و از منابع معتبر و متنوع استفاده کنید.
3- نقد سازنده: برای دوری از تعصب، باید به نقد سازنده و بدون تعصب پذیرش داشته باشید و سعی کنید با احترام به نظرات دیگران پاسخ دهید.
4- تجربه‌های جدید: برای دوری از تعصب، می‌توانید تجربه‌های جدیدی را تجربه کنید و با فرهنگ‌ها، نژادها و طبایع مختلف آشنا شوید.
5- تمرین صبر و تحمل: برای دوری از تعصب، باید صبور و تحمل کنید و سعی کنید به دیگران با احترام برخورد کنید.

جدی نگیریم!

آقایان و خانم های سیاستمدار و تمام انسان هایی که خیلی جدی هستید دنیا را این قدر جدی نگیرید!؟

من هم همیشه جدی بودم فکر می کردم جدی بودن خوب است یا ویژگی مثبت است همیشه در فکر بودم و اخم هایم توی هم بود!

فکر می کردم دنیا باید تغییر کند، ظلم از بین برود، آزادی باشد، رفاه و توسعه باشد، مردم قوانین اجتماعی و اخلاقی را رعایت کنند، زمین را باید نجات داد، فقر را باید ریشه کن کرد، از اسلام دفاع کرد، از ایران دفاع کرد،  از حقوق زنان و کودکان دفاع کرد و ...

اما می دانید من فهمیدم دست من یا شما نیست، دست خداست، دست تک تک همان مردم است که از دل بخواهند تغییری ایجاد کنند، من خودم را باید تغییر بدهم شکرگزار وضع فعلی باشم و ذهنم را پاکسازی کنم، همین.

واقعیتش را بخواهید هنوز گاهی اخم هایم توی هم می رود عادت کرده ام همیشه منفی ها را ببینم اما این خاشاک روی آب رودخانه است زیرش آب روان و زلال است کافیست خاشاک را برداری!؟

من می دانم فرهنگ ایران دوباره دست بالا را پیدا می کند چون فرهنگ ایران با دل آدم ها ارتباط برقرار می کند و کار دل، کار اهل دل است!

بیابید اخم هایمان را باز کنیم، دل هایمان را باز کنیم، همدیگر را صدا کنیم، همه چیز درست می شود من ایمان دارم فقط زمان می برد!

سخت گرفتن

می دونید من فکر کنم خیلی سخت گرفتم و سختش کردم!

خیلی غلو کردم تو خوبی یا بدی یه کس یا یه چیز!

خیلی جدی گرفتم همه چی رو!

این قدر سخت و وحشتناک نیست همه چیز!

می گذره!

این قدر غیر قابل تحمل و غیر قابل بخشش نیست همه چیز!

اونایی که به ما این جوری یاد دادن و بهمون این قدر سخت گرفتن خودشون خراب کردن در واقع یه خرابکاریشونم ذهن و روان ما بوده!

خوب نمی خوام سرزنششون کنم پس همین جا وایمیستم و میرم سراغ خودم!

آره زندگی ساده است!

لطیف است!

زیباست!

دنیا جای قشنگیه!

یه زندان تنگ نیست!

ما محکوم به رنج کشیدن نیستیم!؟

ما آزادیم!

زنده ایم!

درد ما ذهن ماست!

برای من دیگه نیست!

بوی خوش آزادی میاد!