ما انتخاب کردیم تنها باشیم و کمتر با بقیه ی انسان ها تعامل داشته باشیم، به دلایلی که برای خودمان داریم مثل ضربه خوردن از آدم ها، نفهمیده شدن از طرف آدم ها، دلشکستی، شکست روابط و ...
تازگی اما در کتاب ها یا شبکه های اجتماعی به مطالبی بر می خورم که آدم هایی مثل ما را ترسو خطاب می کنند و می گویند ما شجاعت روبرو شدن با سختی های روابط اجتماعی را نداریم و نمی توانیم روابط درست را یاد بگیریم و تجربه کسب کنیم!
این مطلب من را به فکر انداخته است، نمی دانم چقدر با مردم ارتباط داشته باشم و چقدر کنج تنهایی خودم باشم؟ ضمن این که من درونگرا هستم و زود از ارتباط با آدم ها و حرف هایشان خسته می شوم!
آیا واقعا من ترسو هستم یا عقلم به خاطر شخصیتی که دارم و شرایط جامعه و تجربیاتم، درست تصمیم گرفته که تنها باشم؟
هرجور راحتی، همون خوبه.
معاشرت اجتماعی هم در حد تعادل نیازه.
باوشه
حالا گیرم ترسو هستیم
مگه به کسی شجاعت بدهکاریم؟
ما هم مثل بقیه، عابران این گذرگاه تنگیم، بعضی عابرها دوست دارن پهن پهن راه برن و شونه به شونهی همه بزنن، با یه عده چاق سلامتی کنن و با بقیه دست به یقه بشن. ماها دوست داریم از کنار دیوار رد بشیم و شونهمون به کسی نخوره. جای کسی رو تنگ نکردهایم که! ته این گذرگاه هم خبری نیست، همه میرن به سمت درهی مرگ که باعیده بشن و تمام.
به قیل و قال این برونگراها توجه نکن، اونا بهتر، پیشتر یا بیشتر از ما نیستن فقط بیشتر دیده میشن، یعنی خودشونو تو چشم بقیه فرو میکنند.
خوشم اومد مشتی هستی
راست میگین
آره دیگه هر کسی با یه شناخت نصفه و نیمه نظر میده
ترسو که نیستیم خسته شدیم از بس بقیه رو درک کردیم اما درک نشدیم
سپاس
سلام
آدمهای درونگرا اصلا ترسو نیستن
به رسم همیشه بارک الله به قدرت قلمتون
سلام
ممنونم
ممنونم عزیزم

من به شخص اگه توی جمعی باشم مشکلی با ارتباط برقرار کردن ندارم الحمدالله و اینکه تنهاییم رو هم دوسدارم و برام مهم نیست اگه از نظر بقیه ترسو به نظر بیام، اونکاری که به نظرم درسته رو انجام میدم ان شاءالله، توی جمع باشم اوکی، دوسدارم تنها باشم اوکی


هر کدوم هم خوبی ها و بدی های خودشون رو دارن و هر دوشون به جای خود خوبن 

خیلی هم عالی دوست من

