باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آفتاب پاییزی

آفتاب پاییزی، متمایل می تابد!

شهر در غوغا و حرکت است!

در منم غوغاییست!

غوغایی ملایم!

آرزو دارم روزی در تمام شهر، نغمه ی پرندگان به گوش برسد!

دل ها آرام گیرند!

گره ها باز شوند!

من نیز راه خود را بیابم!

همه راه خود را بیابند!

آرزویی که می دانم محال است!

اما آرزو کردنش قشنگ است!

به دل ها امید می دهد!

امید، لازم است!

امید لازمیم!

نظرات 2 + ارسال نظر
گیل‌پیشی یکشنبه 12 آذر 1402 ساعت 00:42

شعرت من رو یاد این متن انداخت:
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش و بیخیال نشستن...
سهراب سپهری

آخ گفتی!

سمیرا شنبه 11 آذر 1402 ساعت 11:49

الهی آمین

آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد