خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز همخانهی تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو میرفت و او را مجروح میساخت اما مار از سر نجابت دم بر نمیآورد. سرانجام مار گفت: نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شدهام. میتوانی لانه من را ترک کنی؟! خارپشت گفت: من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی میتوانی لانه دیگری برای خود بیابی!
من ماشاالله انقدر دقتم بالاست، برعکس متوجه شدم
ممنونم عزیزم 

خخخخ
امان از دست این پُررو ها
دم خارپشت گرم که جوابشو داد، جواب این پررو هارو میدن من دلم خنک میشه 

خارپشت از نجابت مار سواستفاده کرد!