باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

اعصابم خرده!

این قدر خبر بد میاد که اعصاب برام نمونده!؟

چند روزه باز پیگیر خبرها شدم!؟

یکی نیست بگه مگه مجبوری؟!

احساسات ناخوشایندی دارم هم به خاطر اتفاقاتی که تو دنیا میفته هم به خاطر خودم!؟

شاید من واقعا آدم بدیم و خودم خبر ندارم!؟

شاید اخلاق ها و عادت های بدی دارم که هیشکی بهم نمیگه!؟

شاید درک و فهم درستی ندارم که این جوری میشه!؟

نمیشه که همه ی آدم ها باهات بد باشند و بدی از اون ها باشه قطعا بدی در منه!؟

اما من متوجهش نیستم!؟

گردنم هم هنوز گرفته است!؟

دلم یه زندگی آروم می خواد!؟

بی دغدغه، بی تنش، بی اضطراب!

اما مشکل اینه که اینا رو خودم برای خودم می آفرینم!

از زندگی آروم و یکنواختم حوصله م سر میره!؟

چرا نمی تونم مثل آدم زندگی کنم؟!

دردم چیه؟!

واقعا اون عمق  وجودم درد دارم درد!؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.