باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

مردم ایران

باید بگویم که من هر کار کردم به خاطر خدا بوده است

امیدوارم ریا تصور نشود

اما داریم می بینیم که چطور از اسم انبیا و اولیای خدا سو استفاده می شود و به بازی گرفته می شود به عنوان یک مسلمان وظیفه دارم جلوی این امر بایستم البته هر کس شیوه ی خودش را دارد.

اما مردم ایران،

من یک بار دیگر فرصت دادم و به سمت این مردم آمدم اما شما من را نمی خواهید یا نمی توانید ببینید خوب من چه کار کنم؟!

حتی دسیسه کردند من را ابرار معرفی کنند که من ورطه تظاهر بیفتم مثل خودشان که متظاهر به دینداری هستند. 

این را بدانید که من خوب می دانم که هستم و به هر چه لازم باشد به مرور برایم می رسد

حال هم باید از خلق فاصله بگیرم اما کم کم این کار را می کنم.

می دانم که بیشتر مردم ایران دیگر به خدا و پیغمبر اعتقادی ندارند و نامسلمان شده اند در این صورت خدا کار خاصی برایتان نمی کند و رهبران نامسلمان برایتان در نظر می گیرد این خیلی طبیعی هست.

اگر می خواهید خدا برایتان کاری کند اولین گام این است که پیرو پیامبر او محمد باشید و البته از پیروی از مذهب شیطانی موجود که پر از خرافات و دروغ و جعل هست پرهیز کنید.

شیطان گاهی در لباس دین ظاهر می شود تا آن ها که نمی اندیشند یا فرصت طلب هستند را فریب دهد.


یادتان باشد

سوره ی حمد

خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.


این جملات را سرسری نگیرید فلسفه عمیقی پشت همین دو جمله است که اگر بهش دست یابیم و ملکه ذهنمان شود خالص می شویم.

در مورد تحقیر کردن

خوب امروزه ما با پدیده ای مواجه هستیم که طرف های مخالف همدیگر را تحقیر می کنند مثلا مخالفین حکومت به دست اندر کاران حکومت برچسب کم هوشی، کوتولگی ( از نظر قدرت فکری باز هم )، چاپلوس و چرب زبان بودن، مدح کننده بودن و غیره می زنند و آن طرف هم چیزهای دیگر می گویند.

در وهله ی اول اینکه من به یک آدم برچسب کوتوله می زنم نشان از غرور و خودبزرگ بینی من دارد و اینکه با اینکه من از یک آدم کوتوله شکست خوردم اما هنوز به خودم نیامده ام و دست از غرور و اعتماد به نفس کاذبم بر نداشته ام و هنوز طلبکارم این ها همه نشان می دهد من هنوز درس خودم را نگرفته ام و این شکست ها این قدر تکرار می شود تا من متوجه شوم خیلی هم کس مهمی نیستم بلکه یک انسان معمولی هستم.

در وهله ی دوم این مشخص است کسانی که امور جاری را دست آدمش نمی دهند و دنبال نوچه هستند و این نوچه ها هم اکثرا دغل باز بودند که به اینجا رسیده اند دیر یا زود شکست می خورند چون این افراد یا از عهده امور بر نمی آیند یا باز هم به دنبال دغل بازی هستند حتی می خواهند خود جای بالا سری خود بنشینند.

پس خیلی ناراحت نباشید این حکومت دارد فرو می پاشد به دست خودش

حرکت های کور و احساسی

لازم نیست تمام یک گروه متحد باشند تا گروه به نتیجه برسد

همین که یک عده از گروه با برنامه و حساب شده به دنبال هدفی باشند و طبق اصول عمل کنند کم کم که نتیجه بگیرند دیگر افراد گروه هم همراه آن ها می شوند اما وقتی عده ای رفتار بی حساب و کور و احساسی انجام می دهند خوب دیگر اعضای گروه به آن ها نمی پیوندند زیرا احتمال می دهند نتیجه ای کسب نشود و شرایط جاری هم بدتر شود.

به خصوص وقتی طرف مقابل تظاهر به پایبندی به اصول می کند و این گونه طرفدارانی جمع کرده است اعضای گروه باید تلاش کنند کاری کنند کاری کنند دست آن طرف رو شود تا طرفدارانش که فریب خورده اند متوجه اشتباه خود شوند نه این که دو طرف به قصد کشت بخواهند با یکدیگر مبارزه کنند.

پیروزی در گرو هوشیاریست.

جنبش بدون خشونت

حال که حکومت ایران رفتاری دارد که باعث ترویج خشونت، رفتارهای خارج ادب در بین مردم مخالف می شود و بعد نتیجه ی این رفتارها را به طرفداران خود نشان داده و جامعه را بیشتر از هم دور می کند بهترین راهکار برای ما مخالفین حکومت این است که خشونت نورزیده و به روش های خلاقانه دیگری مخالفت خود را ابراز کنیم این یک شیوه ی مبارزه است.

جنبش بدون خشونت یعنی در برابر توهین و تحقیر سکوت کنیم در برابر رفتارهایی خشن منفعل باشیم و خونسردی خود را حفظ کنیم این گونه نه تنها ما به خشونت ورزی متهم نمی شویم بلکه این سرکوب گران هستند که به خشونت متهم خواهند شد!

در ضمن اگر امتحان کنید می بینید اگر کسی به شما فحش دهد و شما خونسرد باشید آن فرد بیشتر عصبانی خواهد شد!

می دانم حرف هایی که زدم کمی تا قسمتی شیطانی است اما راه دیگری جز جنبش بدون خشونت برای مردم ایران نیست!

روزی یک نفر به من گفت یک نفر سیلی به حضرت مسیح زد ایشان آن طرف صورت خود را جلو آورد تا آن فرد یک سیلی دیگر بزند و آن فرد خجالت زده و گریان شد و از کار خود پشیمان شد!

من به آن شخص گفتم سرانجام حضرت مسیح هم دیدیم چه شد اما حضرت محمد جنگید و دست آخر پیروز شد!

حال می خواهم بگویم ما قرار نیست از کسی تقلید کنیم چه امام فلان یا پیامبر فلان یا فلان عارف یا فلان رهبر سیاسی باشد ما باید به روشی که مناسب شرایط خودمان است عمل کنیم آن ها در زمانه و شرایط خودشان جوری که فکر می کردند درست است عمل کردند حال اگر موفق بودند یا ناموفق دیگر ما در جایگاهی نیستیم بخواهیم زیر سوال ببریمشان!


خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دو صد لعنت بر این تقلید باد


مولانا

دیگر می خواهم شفاف حرف بزنم!

دیگر می خواهم شفاف حرفم را بزنم!

دیگر نمی خواهم آن چه درونم هست را طور دیگری بگویم تا مردم خودشان بفهمند چون که تجربه ثابت کرده است مردم این قدر مشغله دارند که خودشان حاضر نیستند فکر کنند و رمزگشایی کنند که ما چه می گوییم!

این اخلاق مادربزرگ خدا بیامرزم بود که به همه ی ما منتقل شده است ضمن اینکه من خودم را سانسور هم می کنم!

دیگر تمام شد می خواهم جسارت حرف زدن داشته باشم و از روش های گوناگون برای این که منظور خودم را برسانم استفاده نکنم و رک و صریح بدون بی ادبی حرفم را بزنم!

آره