باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

انفرادی

میگن انفرادی برای این هست که شک و تردید کنی، راست میگن، من تجربه ش رو دارم، سستت می کنه، با خودت میگی عاقل باش، با خودت میگی یه جور دیگه مبارزه می کنی!؟

چیزی بدتر از شک نیست، میفته بهت و ولت نمی کنه، آخرم تسلیمت می کنه، نمی دونم باید باهاش چه کار کنم!؟

جنگیدن

جنگیدن فقط مبارزه با اسلحه نیست، 

جنگیدن فقط شعار دادن و ریختن تو خیابان نیست، 

جنگیدن میشه مطالعه باشه، 

جنگیدن میشه مقاومت و خرد نشدن در مقابل کسی که می خواد خردت کنه باشه، 

جنگیدن میشه روز به روز خودتو قوی کردن باشه، 

جنگیدن میشه پیدا کردن معنا برای زندگی باشه، 

جنگیدن میشه امید به خدا باشه، 

جنگیدن میشه حفظ ارزش ها باشه،

جنگیدن میشه اخلاقی بودن باشه وقتی همه فکر منفعت خودشونن،

جنگیدن میشه یاری رساندن به دیگران باشه،

جنگیدن میشه صبر باشه یه صبر سازنده،

جنگیدن میشه .....

فیلم صحنه کشته شدن آخوند در بانک

چند دقیقه پیش فیلم صحنه ی کشته شدن آخوند را در بانک بابلسر دیدم! حراست بانک در حالی که یک نفر برای آخوند چای میاره میره پشت سر آخوند و بهش شلیک می کنه، بعد آبدارچی میاد تفنگ رو ازش می گیره، حراست بانک یک فرد مسن هست!

یعنی این قدر نفرت و خشم زیاد شده تو جامعه ی ما که یک نفر ناغافل از پشت دخل یک نفر دیگر رو میاره؟!

امروز از اوشو خوندم جنبش های عدم خشونت مثل گاندی خودش یک سیاسته و یک راه مبارزه و خودش از خشونت پنهان استفاده می کنه منتها نفس این قدر مکاره که خودش رو موجه جلوه میده!؟

من خیلی ناامید شدم اول از همه از خودم چون که این قدر غافل بودم و نمی دونستم و در جامعه ی ما هر کس به گونه ای در خواب غفلته!؟ 

کجاست اون بیداری که بیدارمون کنه!؟ ما چقدر بدبختیم! این مبارزه تا کی می خواد ادامه پیدا کنه!؟ تهش چی میشه!؟

من فهمیدم چرا مجنون شدم!

من فهمیدم چرا مجنون شدم چون که از روش های غیر مستقیم واسه مبارزه استفاده می کردم از همون بچگی این طور بودم چون زورم نمی رسید به ظالما و خیلی نامرد بودند اما دیگه برام عادت شد الانم تصمیم گرفتم دیگه با کسی مبارزه یا دشمنی نکنم!

به شما هم پیشنهاد می کنم روش های منو انجام ندید چون عین من مجنون میشید! هر کاری شیوه ای داره شیوه ی مبارزه هم یک روشه!

من فقط موندم که اونایی که آدم های بدی بودن و هر چی خواستن سر ما آوردند چطور هنوز دارن راست راست راه میرن بعد من باید کارما بدم!؟

صلح

برای من همیشه سوال بوده است که آنچه در اخبار جهان صلح می نامند چطور صلحی است که هر روز سلاح های بیشتری اختراع و ساخته می شود یا کشورهایی که تکنولوژی ساخت سلاح ندارند از سازندگان سلاح، سلاح می خرند.

انگار آرامش تا وقتی برقرار است که کشورها از هم بترسند و هر کشوری سعی دارد به سلاح قوی تر برسد تا دیگر کشورها بیشتر از آن بترسند!

بیشتر نوعی دندان نشان دادن است که گرگ ها برای هم انجام می دهند تا قلمرویشان را حفظ کنند یک جنگ مخفی و پنهان در جریان است که نمی توان نام آن را صلح و آشتی گذاشت.

از طرف دیگر بحثی که وجود دارد بحث منافع است که هر جا دو کشور دشمن با یکدیگر دشمن سوم مشترکی داشته باشند که منافعشان را بیشتر به خطر بیندازد بر ضد آن کشور سوم با هم متحد می شوند و بعد از پیروز شدن بر کشور سوم دوباره با هم دشمن می شوند!

این همه احساس مبارزه جویی و منفعت طلبی یا احساس خطر چرا در بین ما انسان ها وجود دارد! این گونه نمی شود یک دنیای هماهنگ و یک کل یکپارچه درست کرد!

به اطلاع قدرت های جهان می رسانم رویه ای که شما پیش گرفته اید فقط باعث نابودی همه ی ما می شود موردی که سال هاست به طرق مختلف بیان شده و به مردم نشان داده شده است.

چرا هیچ کس قبول نمی کند امیالی مانند حرص و طمع، حسادت، خودخواهی در آدم ها هست که در قالب های گفتمان مدرن خودش را به شکل کلمه منفعت نشان می دهد؟!

اگر قرار باشد صلح برقرار شود ابتدا آدم ها باید یاد بگیرند چگونه با هم دوست باشند، چگونه با هم آشتی کنند، چگونه صداقت داشته باشند، چگونه به هم اعتماد کنند، چگونه زرنگی در برابر هم انجام ندهند، اما اتفاقی که افتاده است دقیقا برعکس این است.

اینکه فقط عهد ببندیم تا مدتی متحد باشیم بعد برویم دنبال کارهایمان کافی نیست یا اینکه در عین حال که متحد هستیم مخفیانه بر ضد هم کارهایی بکنیم! این فرهنگ از کجا آمده است؟!

 متاسفانه این فرهنگ سیاستمنداران امروزه بین مردم عادی نیز رواج پیدا کرده است و دیگر نمی توانی به کسی اعتماد کنی یا با کسی دوست باشی یا صادق باشی چون می ترسی هر لحظه بر ضدت کاری انجام شود.

این صرفا فقط خالی کردن ذهن و زبان بود و بنده ایده ای برای حل این مشکلات ندارم شاید در آینده آن قدر بفهمم که بتوانم راهی برای بیرون آمدن از این بن بست یا منجلاب پیدا کنم.