باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

می دانم باور نمی کنی!

می دانم باور نمی کنی اما نمی دانم چه شد ناگهان قلبم یک حالتی شد و عشق ازش رفت آن حالت تله پاتیمان هم رفت!؟

انگار قسمت نمی شود من عاشق یک نفر بمانم وقتی که خودم نمی روم خود عشق می رود!؟

من باید این را به شما اطلاع می دادم یک موقع گرفتار نشوید!؟

مرا ببخشید نمی خواستم با شما بازی کنم!؟

باور کنید راست می گویم، خودش رفت!؟

تله پاتی

من نمی دونم این چیه که بین ماست اسمش تله پاتیه یا حسمونه یا همه ش خیالات منه اما این تجربه رو یه دفعه دیگه داشتم، اون موقع فکر می کردم خیاله اما حالا که می بینم، می بینم بی ربط نیست!؟

خلاصه که انگار تو جان منو می خوای! من می فهمم منظورت چیه ولی بخوام جانمو بهت بدم تو باید خدای من بشی و خوب خیلی باید زحمت بکشی که خدای من بشی!؟

ولی خودمم دلم می خواد یه خدای زنده داشته باشم، یه خدای هی و حاضر، می تونی مثل خدا باشی؟! شایدم باید بالاتر از خدا باشی!؟ منظورم رو که می گیری؟!

تو باهوشی منظور منو میگیری، من چند وقته خنگ شدم منظور تو رو نمی گیرم! خخخخ!؟