باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

می خواهم شعر بگویم!

می خواهم شعر بگویم!
برای این عصر جمعه ی دلگرفته!
راستی هیچ وقت عصر جمعه دلم نمی گرفت!
اما امروز فرق دارد!
شاید دل یک ملت گرفته است!
دوای دل گرفته چیست؟!
یک باغ سبز پر از گل قرمز و زرد دل گرفته را باز می کند!
پس برویم به باغ!
به باغ آرزوها!
مثل بچگی ها!
بچگی را حس کنیم!
در آسمانش پرواز کنیم!
در باغ سبز آرزوها بدویم!
گل های زیبای قرمز و زرد را ببوییم!
نگاه کنید یک گل سفید هم آنجاست برویم!
آخ چه کیفی می دهد تابستان!