باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

شعر بهار

ای آسمان بر من ببار
یک شاخه گل بر من بیار

تابش آفتاب چه زیباست
گل های نو در من بکار

#ماهش



*******************


وه هوا چه گرم است
ابرها را ببین چه نرم است

بهار متفاوتی می آید
مانند زرم است

#ماهش

بر مزارم گل بکارید!

بر مزارم گل بکارید!
گل سرخ و گل داوودی!
برایم آواز بخوانید!
گریه نکنید که من پر کشیدم به افق!
بر یار!
زنده است آنکه از عشق می میرد!
مردن و رسیدن به یار چه زیباست!
عروج و پرواز!
آه زندگی نامم را جاودان کن!

#ماهش

خانه ام خاکستریست

خانه ام خاکستریست،

آسمانم آبیست،

دشت دلم خون است،

زیر پایم زمین سنگیست،

درخت وجودم سرسبز است،

گلم می نالد

و چشمانم می بارد

ببار ای باران ببار

بر دشت خونبارم ببار

سنگ ها را بشور و ببر

مرا به دریا برسان

مرا به زیر ابرها برسان

من خشکیدم

من در برهوت تنهاییم خشکیدم!

می خواهم شعر بگویم!

می خواهم شعر بگویم!
برای این عصر جمعه ی دلگرفته!
راستی هیچ وقت عصر جمعه دلم نمی گرفت!
اما امروز فرق دارد!
شاید دل یک ملت گرفته است!
دوای دل گرفته چیست؟!
یک باغ سبز پر از گل قرمز و زرد دل گرفته را باز می کند!
پس برویم به باغ!
به باغ آرزوها!
مثل بچگی ها!
بچگی را حس کنیم!
در آسمانش پرواز کنیم!
در باغ سبز آرزوها بدویم!
گل های زیبای قرمز و زرد را ببوییم!
نگاه کنید یک گل سفید هم آنجاست برویم!
آخ چه کیفی می دهد تابستان!

من اگر شاعر و خواننده بودم!

من اگر شاعر و خواننده بودم واسه طبیعت شعر می گفتم و آهنگ می ساختم!

مگه درخت چشه که هیچ کس وصفش نمی کنه؟!

آقای ابتهاج یه ارغوان داشته این همه براش شعر قشنگ گفته!

واقعا چه لطیف، چه روحی!؟

برای گل های تو باغچه ترانه های عاشقانه می گفتم!

برای این بهار و این باران های بهاری!؟

حتی برای غرش رعد و برق!؟

برای صدای جوی آب مثل سهراب!؟

برای ترنم آواز پرندگان!؟

برای کوه، برای دشت، برای کویر!؟

واقعا اینا رو گفتم سر ذوق اومدم چطوره شروع کنم؟

بارون میاد آسمان برق میزنه!؟

امشب شبیست!؟