باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

پشیمانی

امروز صبح وقتی بیدار شدم کمی در تخت ماندم و فکر کردم به کارهایی که چند سال اخیر کردم، واقعیتش رو بخواید جزئیاتش را فراموش کردم اما می دانم با زبانم گناه کردم و ظلم کردم، آن موقع فکر می کردم کار درستی کرده ام اما بعد نتیجه اش خوب نبود، چه تغییراتی که در خودم رخ داد، چه تغییراتی که در دیگران رخ داد واقعا پشیمان شدم و عرق شرم بر پیشانیم نشسته!

واقعا خریت کردم و به جای اینکه فکر کنم و راه های بهتر را پیدا کنم راه های دم دستی و اشتباه که در دیگران دیده بودم را استفاده کردم و خوب جای تعجب ندارد که شکست خورده ام و حال نمی دانم چگونه باید کفاره ی این گناهان را بدهم!

می گویند آدم و حوا از خدا سرپیچی کردند و از میوه ی درخت ممنوعه خوردند و از بهشت رانده شدند و کلی مصیبت کشیدند تا کفاره ی گناهانشان را بدهند هر چند دست آخر رستگار شدند اما ما فرزندان آن ها که به قول مسیحی ها در گناه زاده شده ایم و این همه در طول عمر خود گناه می کنیم چه کفاره ای باید بدهیم؟! (کفاره را می توان با کارما هم معنی گرفت)!