باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

گاهی یه چیزایی از حد می گذره!

گاهی یه چیزایی از حد می گذره!
دیگه آدم صبر و تحمل نمی تونه بکنه و تاب نمی تونه بیاره!
می خوای زمین و زمان رو به آتیش بکشی!
اما قدرتش رو نداری!؟
زورت نمیرسه!؟
میگی هر چی باداباد!؟
مرگ یه بار شیون یه بار!؟
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!؟
ولی یه چیزی میگه که نه صبر کن!؟
دیوونه نشو!؟
تحمل کن!؟
تو این بار که رو شونه هاته رو می تونی ببری!؟
پشتتو نمی شکنه؟!
خمت می کنه ولی نمیشکنه!؟
پشتت محکمه!؟
یاری میرسه از جایی که فکر نمی کنی!؟
تو با یاری گر باش!؟
نزن زیر همه چیز!؟
بنده باش!؟
بنده ی حق!؟
این دنیا جای آسودگی نیست!؟
تو تنها نیستی؟!
همه رنج خودشون رو دارن؟!
آخرش شکاری؟!
نمی تونی فرار کنی؟!
شکار حق؟!
سلطان وقتی میره شکار بهترین ها رو شکار می کنه؟!
پس حق وقتی شکار می کنه چی رو شکار می کنه؟!
مقاومت بیهوده است!؟
تو دامی؟!
توی دام؟!